حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

حبذا ..

دوشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۰، ۱۰:۲۳ ب.ظ
یادمه توی یکی از بازی های تیم ملی، علی دایی دقیقه ی هشتاد مصدوم شد .. خیلی ناجور .. ولی چون تیم به وجودش نیاز داشت، با دنده و سر شکسته بازی رو ادامه داد و حتی یک گل هم زد .. و بعدش رفت بیمارستان و هشت ساعت زیر عمل جراحی بود ..

بعد یادمه توی یه مصاحبه بعدش می گفت : " من توی اون ده دقیقه، زجر ده سال رو کشیدم ... ! ".

.

.

داشتم فکر می کردم واقعا من توی این چهارسال زجر چهل سال رو کشیدم .. چهل سال واقعا ... و چقدر توضیح دادن این سخت ست برای کسی .. چقدر ..


  • ۹۰/۰۹/۲۱
  • ح.ب

نظرات  (۴)

همیناس که باعث میشه قدر لحظاتی که واسه دیگران روزمره شده بهتر بدونی..این سختی ها...تنهایی ها..نعمتهایی که داریم و حسشون نمی کردیم رو به بهترین شکل بهمون یاداوری می کنه، و داشتن اونها رو لذت بخش تر...
خدا کند با نیت ارزشمندی اینهمه زجر کشیده باشید...
متاسفانه اینطور نبود ...
گاهی اوقات نیات از نظر ما بخاطر سختی ها بی ارزش میشن.
گاهی اوقات واقعن ارزش ندارن.اما اگه نیت باارزشی نداشتین دووم هم نمیوردین!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی