حبذا ...
پنجشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۰، ۰۴:۵۵ ب.ظ
این روزها، یک سرخوشی عارفانه ی عجیبی دارم .. امروز عصر از خانه که آمدم بیرون، توی ایستگاه ایستاده بودم و نسیم ملایمی به صورتم می خورد .. ذکر می گفتم .. شکر می کردم خدا را ... که خودش شاهد است که واقعا لایق اینهمه محبّت نیستم .. شکر این آرامش، پس از آن سال های طوفانی ...
..
.
البته روزهای سختی در راه است، این را هم خوب می دانم ..
.
.
اللهم اجعلنا من اهل القرآن الذی اهلک و خاصّتک ...
.
- ۹۰/۱۱/۰۶