ازین زمانه دلم سیر می شود گاهی ...
چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۴:۵۲ ب.ظ
داشتم این شعر را بر عزیزی می خواندم که به این بیت رسیدم که :
" عقاب ِ تیز پرِّ دشت های استغنا
اسیر پنجه ی تقدیر می شود گاهی ... "
دیدم چقدر وصف الحال من ست این .. عقاب تیزپر دشت های استغنا .. یعنی از یک حالتی که هیچ نمی خواهد، به حالت دیگری که دوباره هیچ نمی خواهد بپرد .. ازین دشتی که هیچش علاقه نیست، می پرد به آن دشت دیگری که هیچش آرزو .. ازین کشور ِ هیچ به آن کشور پوچ ... ازین شهر خالی، به آن شهر سردرگم ..
بعد به مصرع دوم می رسد که، اسیر پنجه ی تقدیر می شود ... یعنی گاهی دلش از خدا چیزی می خواهد ... بعد ازین همه مدت نخواستن، اسیر پنچه ی خواهشی می شود از خدا .. روی همین زمین خدا .. به لطف خدا ..
.
مومن به لطف خدا، اسیر ِ دست خداست ...
.
- ۹۱/۰۲/۲۰
چه یارانی در اینجا پا نهادند
دل جامانده سوزان است اینجا ..