حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

حبذا ..

چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۱، ۰۷:۲۱ ق.ظ

این نامه های شهدا به همسران شان در آن روزهای آخر خیلی برام جالبه. تعلیق عجیبی ست بین دنیا و آخرت. از یک طرف تعلق به زندگی ست، و از آن طرف می بینی چیزی فراتر می کشد آن ها را .. و نامه در این فاصله، در این اضطراب بین دنیا و آخرت، نوشته می شود .. یک آن می بینی، دقیقا در نقطه ای که داری تمرین می کنی زندگی رو بذاری کنار، میشی تمام  ِ زندگی ِ یک نفر ِ دیگر ..

مثلا این را از وصیت نامه ی شهید همّت ببین:

" من نیز در پوست خود نمی گنجم ، گمشده ای دارم و خویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم ! [...] در طول جنگ برادرانی که در عملیات شهید می شدند ، از قبل سیمایشان روحانی و نورانی می شد وهر بی طرفی احساس می کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است. عزیزانم! این بار دوم است که وصیت نامه می نویسم ، ولی لیاقت ندارم و معلوم است که هنوز در بند اسارتم ، هنوز خالص نشده ام و آلوده ام ... "

.

.


  • ۹۱/۱۲/۲۳
  • ح.ب

نظرات  (۲۰)

«دقیقا در نقطه ای که داری تمرین می کنی زندگی رو بذاری کنار، میشی تمام ِ زندگی ِ یک نفر ِ دیگر ..»
چه توصیف خوبی گفتی!
به نظر من یکی از ظالمانه ترین نگاه ها که میشود به زن داشت، نگاه «زندگی ِ مرد»، عیال و خانواده به آن معنای دست و پاگیرش است.
چیزی که با دریافت هایم هرگز از اسلام برداشت نکردم.


حتماً کتاب نامه های فهیمه را دیده اید، همسر شهیدی که بعد از شهادت وی با برادر همسر خود ازدواج میکند و در جای جای کتاب انگیزه هایش برای این «عهد و همراهی» هویداست.
به گمان بنده ایشان ورژن دهه شصتی توجه به مفهوم واقعی این عهد ند.
لابد که در دهه ما باید مصادیق و تعابیر دقیق تر و ملموس تری داشته باشد.

خیلی از روابط از جمله این عهد مقدس میتواند و باید جنبه تعالی دادن پیدا کند، اگر نکند خطا از ماست.

انشاالله خدا به همه توفیق عبور از مسائل اولیه و رشد در مسائل اصلی را بدهد.



پاسخ:
حرف خوبی ست ولی موافق نیستم.
"خوب ست" کافی نیست.
جدی گرفتن و ساختن و پرداختن میخواهد.
لااقل در جامعه ما که آدم اهل فکر و اهل درد و دغدغه وجود دارد،
در جامعه ای که هدف تربیت است و "انسان" سازی، آن هم در همه ابعاد!
در مملکتی که برای "حکومت اسلامی" اش، مخلصین آرزوی جان دادن دارند.

ساخته و پرداخته شدن به نظر بنده یعنی از افراد عادی و دین دوست گرفته تا افراد قوی تر و عالم تر، تا سنت های جامعه و چهره غالب عرف نگاهشان به این ماجرا درست شود.

آنقدر نقاط زیبا و بکر دارد که نپردازیم به سراب ها و ...

قطعاً دیده ها و تحلیل من ناقص است.
ولی هر چه دیده ام در انگیزه ها و روش مواجهه ها با این "عهد" به حقیقت مطلب کمتر پرداخته میشود.

اصلاً نمیتوانم بفهمم وقتی حقیقت به این عظمت وجود دارد،
این همراهی و همگامی میتواند مدام رشد کند و بالنده شود و این میان تنها عشق به خدا آبیاری شود،
حرف های ظاهرگرایانه دیگر چیست که باید به هزار و یک توجیه تحمل ش کرد؟


مخاطب حرف بنده هرکسی است که میتواند در این زمینه کارهای کوچک و بزرگ کند و نمیکند.
وبلاگ نویسی که مینویسد،
استادی که فکر میکند و قلم میزند،
جوانانی که دچارند و به ملاک می اندیشند و تصمیم میگیرند در این خصوص،
بزرگ ترهایی که مدام در ذهن شان خوابیدن تب جوانی چرخ میخورد اصلاً فکر خود را به این بهانه درگیر نمیکنند،
افرادی که در این خصوص مشورت میدهند،
کسانی که در جمع ها و ... که عرف تقویت میشود یا تغییر پیدا میکند حضور دارند
و ...
از زاویه ای دیگر ببینیم هم بد نیست!
شهید با شهادت به سمت ایده آل ش می رود.. به سوی سعادت و آرامش همیشگی...ولی همسر شهید بعد از رفتن تمام زندگی اش و شهادت او، تازه سختی هایش شروع می شود.. تنهایی و کوهی از مشکلات..

کار کدام سخت تر است؟
با کامنت بالا موافقم، خانواده‌ی شهدا و به‌خصوص همسرانشون به نظرم میشه گفت جایگاهی بالاتر از خود شهدا دارن!
سختی‌هایی که همسر شهید همّت توی زندگی‌شون متحمّل شدن، خود شهید‌ همّت نشدن...


پاسخ:
همسر شهید همت را نمی دانم. ولی همسر شهید باکری با آقای یونسی ازدواج کردن تا جایی که خاطرم هست. بهرحال این نوشته هرگز معنی ش این چیزهایی که عزیزان نوشته اند نبود .. که بگذریم ..
اتفاقا یکی از بهترین نگاه ها به زن..نگاه به عنوان عیال ..خانواده به معنای دست و پا گیرش است!
و سفارش اصلی اسلام به زن ..سفارش به متعهد بودن به امر خانواده و همسر و بچه هاست. چیزی که در روند جامعه ی غرب زده ی ایران رو به اضمحلال است حتی در نگاه آدم های ظاهرا مذهبی.

پاسخ:
حرف خوب و درستی ست. :)
بر حسب آنچه من دانستم صحبت بر سر اینکه خانم ها خانه دار و عیال مرد باشند یا نباشد و نگاه اسلام یا غرب به این مساله نیست و البته بر حسب برداشت این حقیر سفارش اصلی اسلام به زن ایمان داشتن و اخلاص در راه خداوند است نه تنها تعهد به همسر و فرزندانش.

نکته مطلب 113355 به گمان من آن بود که یک زن قرار نیست همه زندگی یک مرد باشد همانطور که یک مرد نباید همه زندگی یک زن باشد. بحث اصلی آن بود که شهدا و همسرانشان هر دو می توانستند مجاهد راه حق باشند نه تنها معشوقه خیال انگیزی در ذهن یکدیگر. اصل آن مجاهدت است، نه تپش های قلب برای بودن در کنار انسانی دیگر که هر نفسش گامی است به سوی مرگ.

در اسلام می گویند کار و تلاش در جهت کسب معاش خانواده با نیت الهی جهاد است. همانطوری که خانه داری و تربیت فرزاندان برای خانم ها جهاد محسوب می شود. همانطور که خدمت به جامعه اسلامی و بازی دین خداوند می تواند مصداق مجاهدت باشد. اما عاشق دیگری شدن و اختصاص همه قلبت به مهر او جهاد نیست بلکه شاید خود حجاب راه شود اگر جایگاهش را ندانند.

گاه حس می کنم این محبت بین آدمیان، این احساس عمیق و ریشه دارد قرار است انسان ها را با سرزمین دیگری پیوند زند. حتما کارکرد دیگری دارد... کارکردی به جز پریشانی و غم...

اتفاق بسیار مبارکی است که آدم ها در سایه عشق اندکی از بند نفس خویش رها شوند... به مدد لطف الهی و شناختن قدر این نعمت،شاید این قلب بتواند تجلی گاه بندگی او شود... شاید قلبی که در سایه عشق، محبت و ایثار را تجربه کرده بتواند در راه خالقش نیز همانگونه باشد.

دیگر یک انسان خاکی پر از لغزش و اشتباه همه زندگی شان نیست... با جهانی دیگر پیوند خورده قلبشان...

به گمانم همسران شهدا نعمت بسیار بزرگی داشته اند... محبت نابی که می توانسته موجب رشدشان شود... به گمان من خداوند بسیار مهربان تر از آن هستند که در ظرف کوچک ذهن من می گنجد... تصور آنکه آنها شهید شدند و اینان ماندند شاید نگاه کوچک و دنیایی من به ماجرا باشد.


پاسخ:
طیب الله انفسکم .. با بخش هایی از مطالب تون موافقم.
پیامبر از علی (ع) سوال کردند:همسرت را چگونه دیدی؟
بلافاصله فرمودند: یاور خوبی است برای طاعت و بندگی خدا...
و
ای پیامبر خدا! صبر و بردباری من با از دست رفتن فاطمه (س) کم شده، و توان خویشتن داری ندارم

اما برای من که سختیِ جدایی تو را دیده و سنگینیِ مصیبت تو را کشیده ام، شکیبایی ممکن است

این من بودم که با دست خود تو را در میان قبر نهادم، و هنگام رحلت، جانِ گرامیِ تو، میان سینه و گردنم پرواز کرد، پس امانتی که به من سپرده بودی برگردانده شد، و به صاحبش رسید، از این پس اندوه من جاودانه، و شبهایم، شب زنده داری است، تا آن که خدا خانه ی زندگی تو را برای من برگزیند.

به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امت تو، چگونه در ستمکاری بر او اجتماع کردند. از فاطمه (س) بپرس و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر، که هنوز روزگاری سپری نشده و یاد تو فراموش نگشته است

سلام من به هر دوی شما، سلام وداع کننده ای که از روی خشنودی یا خسته دلی سلام نمی کند. اگر از خدمت تو باز می گردم، از روی خستگی نیست، و اگر در کنار قبرت می نشینم از بدگمانی بدانچه خدا صابران را وعده داده نمی شود.
ممکن است لینک نگاهى ک فرمودید مذهبى غرب زده ندارد را ارسال کنید؟
از سری کتابهای اینک شوکران، منوچهر مدق به روایت همسر شهید را اگر توانستید حتما بخوانید ...
البته اگر تا بحال نخوانده اید ...
  • مائده آسمانی
  • سلام خانم روزگاران
    یه سوال:
    امکان نداره عاشق دیگری شد با نیت الهی و قلب بتپد برای بودن در کنار دیگری با نیت الهی؟
    سلام .
    این روایت عاشقی تاثیر گذار و مربوط رو بخونید اگر هم خوانده اید که دوباره بخوانید.
    http://www.tabnak.ir/fa/news/105657
    http://tanzil.net
    وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَاداً یحِبُّونهُمْ کَحُب اللَّهِ،وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا أَشدُّ حُبًّا لِّلَّهِ،

    وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَاب أَنَّ الْقُوَّةَ للَّهِ جَمِیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شدِیدُ الْعَذَابِ (آیه 165 سوره مبارکه بقره)

    برخی از آدم ها وقتی زیبایی های که رنگ و بوی الهی دارد در وجود دیگری می بینند ناخودآگاه شیفته اش می شوند. همه زندگی شان می شود او. شاید مصداقش می شود افسانه های عاشقانه امیرخوانی در رمان من او. که بر مبنای یک حدیث، عشق انسانی را کاملا توجیه و تقدیس کرده.

    می دانید موضوع اینست که شما هدف زندگی را چه می دانید. دنیا برایتان چه جایگاهی دارد. اگر با آرزوی دنیا زندگی کنیم حتی اگر این آرزو ها چاشنی الهی داشته باشند کاری در جهت خلوص قلبمان انجام نداده ایم. مجاهد نشده ایم. اگر شما محبت بین شهدا و همسرانشان را می بینید این محبت در سایه عشق بزرگتری بوده، آنها بیشترین محبتشان نسبت به خداوند بوده که حاضر می شدند دل از مظاهر دنیا ببرند و سخت در راه دین بکوشند.

    اما خودم را می گویم آیا رفتار من نیز اینگونه است؟ من که عاشق دیگری می شوم و شب روز یادش در قلبم زبانه می کشد. آیا حقیقتا این نپش های قلب، این جذبه شدید برای جهاد در خدا نیز وجود دارد؟ یا من تنها در بند خود و انسان دیگری هستم.

    اینها به معنای نفی محبت نیست. به معنای محبت در سابه کشش عظبم تری است به سوی خالق و معبود. ویژگی خاص این محبت انست که تنها مختص به یک نفر نیست. اینگونه نیست که تنها با یک نفر در این عالم مهربان باشد اما در قبال دیگران هیچ جلوه ای از علاقه و گذشت نداشته باشد. از این نقطه است که قلب آدمی می تواند نفس بکشد و طعم آرامش را بچشد.

    به گمانم تفسیری که امیرخوانی از مقایشه نقش خورشید در آب با عشق زمینی می کند تفسیر درستی نیست. چرا که هدف از خلقت آدمی آن نیست که عاشق دیگری شود و تمام زندگی اش بشود او و دغدغه اش. اهداف بزرگتر و بسیار عمیق تری در این جهان برایش تعریف شده.
    محمد جان خدا خیرت بده عجب سایت جالبی است این تنزیل...
  • مائده آسمانی
  • وقتی زیبایی ها که رنگ و بوی الهی دارد در وجود دیگری ببینیم و شیفته اخلاق محمدی او شویم از او یاد میگیریم که در این دنیا با محبوب خود زندگی کنیم و دنیا را با دید الهی و دینی او ببینیم و با یاری خدا درراه خدا حرکت کنیم . یاد میگیریم مردم دوست داشته باشیم و...
    شهید همت به همسرشان میگفتند:
    "اگر می خواهی از تو راضی باشم سعی کن بیشتر با آنهایی رفت و آمد کنی که مشکلات دارند،بلکه با خبر شوم و بتوانم کاری برایشان بکنم."
    به قول یکی از دوستان شهید همت او بهشت را هم تنهایی نمی خواست.
  • مائده آسمانی
  • وقتی زیبایی ها که رنگ و بوی الهی دارد در وجود دیگری ببینیم و شیفته اخلاق محمدی او شویم از او یاد میگیریم که در این دنیا با محبوب خود زندگی کنیم و دنیا را با دید الهی و دینی او ببینیم و با یاری خدا درراه خدا حرکت کنیم . یاد میگیریم مردم دوست داشته باشیم و...
    شهید همت به همسرشان میگفتند:
    "اگر می خواهی از تو راضی باشم سعی کن بیشتر با آنهایی رفت و آمد کنی که مشکلات دارند،بلکه با خبر شوم و بتوانم کاری برایشان بکنم."
    به قول یکی از دوستان شهید همت او بهشت را هم تنهایی نمی خواست.
    سلام

    این مطلب اصلا در مورد همسران شهدا بود ؟؟!!
    حتی خود شهدا هم نه !

    !

    بااحترام
    "طعمی که در زندگی با او چشیدم از جنس این دنیا نبود مال بالا بود مال بهشت.

    وسواس داشت حتما حلقه ازدواج دستش باشد.. اذیتش می کردم .می گفتم:

    حالا چه قید و بندی داری؟ می گفت:" حلقه سایه ی یک مرد یا زن در زندگیه..من دوست دارم

    سایه تو همیشه دنبال من باشه. من از خدا خواسته ام تو جفت دنیا و آخرتم باشی.."آخر می گویند

    جفت انسان چیزی است که خداوند جزء وعده های بهشتی قرار داده. خدا نمی گوید در بهشت به شما

    اولاد نیکو پدر و مادر نیکو می دهم می گوید به شما جفت های نیکو می دهم و من یقین دارم حاجی

    جفت نیکوی من است.."



    نیمه پنهان ماه... همت ...
    چسبید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی