حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

حبذا ..

چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۱۳ ق.ظ

نیمه شب است و یک آدم ِ تمام مست در خانه ام را می زند. احتمال می دهم شاید در بشکند. سراغ زن ش را می گیرد. گریه می کند. آنقدر خسته ام که حوصله ندارم تا پشت ِ در بروم و ببینم اوضاع از چه قرار ست. آنقدر می زند که برای نماز بیدارم نگه دارد. به لطف خدا هیچ نمی ترسم. هیچ. حتی اگر در را بشکند و بیاید تو، باز هم به پلیس زنگ نمی زنم. پلیس های اینجا از دزدهایشان غیرقابل اعتمادتر ند. بعید نیست مرا بگیرند و ببندند و ببرند و سگ را گشاده. کاین طایفه از کشته ستانند غرامت ...

.

.

پ.ن:

راستی!، خاتم ِ فیروزه ی بو اسحاقی

خوش درخشید، ولی ... دولت ِ مستعجل بود!

.


  • ۹۲/۰۱/۲۱
  • ح.ب

نظرات  (۲)

چه ترسناک...
مالیات هم می گیرند...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی