لحظه نگاری (1) ..
شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۰۱ ب.ظ
راستش می فهمم که ممکن ست این موضوع هرگز خوب نشود. یا مثل اولش نشود. ولی روحیه ی من اینطورست که اصولا به قدر وسع بکوشم. تو اسمش را بگذار ایده آل گرایی. ولی من طوری ام که حتی اگر تک تیری توی خشاب ِ روح م مانده باشد، آن را به سمت حادثه می گیرم. شما می گویی اسارت دقیقا همین است که نتوانی اسلحه را زمین بگذاری. نتوانی تسلیم محض باشی. راست می گویی. و حتی اذعان می کنم که روحیه ی شما را بیشتر می پسندم پدر. روحیه ای که می گوید : " یه سی چهل سال بیشتر گیر ِ این موضوع نیستی .. مهم نیست ". ولی من نمی توانم با بعضی چیزها کنار بیایم. نمی توانم ...
.
.
چون رود که مجبور به پیمودن ِ خویش است
آزاد و گرفتارم! .. آزاد و گرفتار ...
.
.
و لایمکن الفرار من حکومتک ..
- ۹۲/۰۶/۱۶