لحظه نگاری (9) ..
آخرین آهنگی که ساخته بود را برایم گذاشته بود. اواسطش این بود که:
" آسمون، طاق ِ ابروی لیلی
ماه، سنجاق ِ گیسوی لیلی
پای مجنون ولی روی مین بود ... "
دلم می خواست برایش کلیپی می ساختم. بیت اول تصویری از امام می آمد. با آن چهره ی مصمم ِ بی بدیل ش. بیت دوم، وقتی عکسی از ماه می آید، پشت ش تصویری از آقا می نشست. بیت سوم ولی، آن عاشقانی را نشان می داد که برای رفتن روی مین صف می کشیدند ...
ادامه ی شعر امّا، ما را توصیف می کرد ...
" موج ِ سرگشته، دریا رو داره
آهوی خسته صحرا رو داره
مرد وارسته فردا رو داره ..
ما چی داریم؟ ..
غیر از نداری
بی دلی .. بی کسی .. بی قراری .."
.
.
ما چی داریم؟
غیر از نداری ...
.
.
پ.ن: همیشه باید این شب های رفتن، بنشینی تا نیمه شب اینجا و برایم بگویی که "همه مسافریم ... ".
.
- ۹۲/۰۷/۰۷