خوشم که گر حقیرم، حقیر ِ خوبانم ..
پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۰۹ ب.ظ
با این دو رفیقی که حالا مدت کوتاهی ست هم خانه هستیم، صبح و شب هایی داریم. یکی شان تازه از حج آمده و تو گویی هنوز لباس احرام از تن خارج نکرده ست. دیگری هم انگار هماره کعبه ای به دل داشته باشد. تا سحر، چندین بار این دو بیدار می شوند، وضو می گیرند. نماز می خوانند. طوری آهسته که مرا بیدار نکنند. امروز دیدم آن دوّمی برای خودش نوحه ای می خواند و می گرید، سر ِ سجّاده. مصداق همان تعبیر رهبان باللیل، لیوث بالنّهار. زاهدان شب و شیران روز ...
.
.
- ۹۲/۰۸/۰۹