سیراب از سراب ..
1: گاهی از شدت سرخوشی بی دلیل نمی دانم چه کنم. بعد ماضی مطلق می آید و حال را به هم می ریزد و به قهقرای نومیدی می رسم و احساس می کنم دستانم خالی است. معادلات دینامیک دنیا طوری طراحی شده است که شادی مطلق بیش از چند دقیقه دوام نمی آورد ... و لا یمکن الفرار من حکومتک.
.
.
2: از دست دادن نعمت خیلی حس بدی است. چنان ذائقه ی آدم را برای ابد تلخ می کند که هیچ طعم خوشی ماندگاری نمی یابد. مخصوصا آن نعمتی که آدم پس از زحمات بسیار به آن می رسد و در چشم به هم زدنی به علّت غفلت آن را از دست می دهد. فرض کن تمام پس اندازت را ماشینی خریده باشی و دم در نمایشگاه تصادف کنی. تعمیر می شود امّا هرگز مثل اولش نمی شود. هرگز طعم آن شادی بر نمی گردد ...
.
.
3: و لئن اذقنا الانسان منّا رحمه ثمِ نزعناها منه انّه لیئوس کفور ..
و اگر از جانب خویش، نعمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود ..
(سوره ی مبارکه ی هود. آیه ی نهم)
- ۹۴/۰۱/۳۰