حالا از نزدیک می فهمم که چطور میشه به اسم "اتحاد و همدلی و اخلاق گرایی"، کسی عملش "نفاق و دو دستگی و بداخلاقی" باشه ...
.
.
لزوما هم این آدم ها، آدم های بدی نیستن. عموما همه بر اساس خلق ذاتی عمل می کنند، و به حکم آنکه " و لاتبدیل لخلق الله خلقا .."، کسی واقعا فکر نمیکنه که ذاتا ممکنه خیلی اشتباه فکر کنه .. هر کدوم رو که باهاشون صحبت می کنی، دلیل و فلسفه ی خودشون رو دارن. منش و روش خودشون رو .. ابدا هم فکر نمی کنن که باید تغییر کنن، باید بر اساس چیزی که درسته عمل کنن و این لزوما با اخلاق شون یکی نیست .. براشون توضیح می دم که به صرف اینکه نیت آدم "خوب و حق" باشه، نمیشه مطمئن بود که آدم هیچ گناهی نمی کنه .. ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد ..
.
پیشتر مقاله ای می خواندم که به لحاظ آماری بیش از هشتاد درصد مردم، فکر می کنند که از بقیه بهتر می فهمند ! .. ( و این خب به تنهایی نشان می دهد که ممکن نیست همه ی آنها درست فکر کنند)
.
من نسبت به پنج سال قبلم، به لحاظ خلقی طوری عوض شده ام که بعید نیست آن آدم قبلی را حتی به جا نیاورم! .. عمده اش هم به خاطر دوستانی ست که داشته ام. به خاطر کسانی که در درجات بالاتری از منطق و اخلاق از من بودند .. فهمیدم که اخلاق بسیار محصول اکتساب از محیط ست و بایستی همّ و غم زیادی در بهبود آن نمود .. اخلاق محصول یک فرایند تربیتی و اصلاحی ست، و نه بدوی و ذاتی ..
.
حالا این میان که اگر "لجاجت" داشته باشی، بی شک نمی توانی به لحاظ اخلاقی آدم درستی باشی .. بی شک ... که فرمود : " لعن الله لجاج ... ! "
..
.