این روزها که سالگرد شهادت رجایی و باهنر ست، مطالب مختلفی در ذهنم می گذرد. رجایی الگوی تمام عیار یک رئیس جمهور انقلابی بود. شجاع و عاقل و پاک و نترس. آنچنان که امام در مقایسه ی ایشان با بنی صدر گفته بود : " عقل رجایی از علم ش بیشتر ست". یا در جایی دیگر فرمودند : " من هرچه در احوال ایشان مطالعه می کنم می بینم که از آن حال ساده ی دست فروشی تا ریاست جمهوری ایشان تغییری نکرده ست". رجایی یک الگویی بود که نمی شد بدون اخلاص آن را تکرار کرد. همچنان که احمدی نژاد نتوانست و حب الدنیا گریبانگیرش شد و شد آنچه نباید می شد .. که فرمود : حب الدنیا راس کل خطیئه ...

باری بهرحال، گرچه نقاط مثبت مشترک بین احمدی نژاد و رجایی هرگز انطباق واقعی نداشت یا دست کم عمیق نبود، ولی یک نقطه ضعف مشترک عجیب و دقیق بین آن ها بود. رجایی، فرد مورد اعتمادش کشمیری بود .. آشنا و بیگانه توصیه اش کردند که این فرد مشکوک و منحرف ست و باید کنار گذاشته شود، ولی رجایی زیر بار نمی رفت. می گفت: "بسیار پاک و مذهبی ست". حتی نقل است که یکبار که رجایی به ملاقات با امام می رود، کشمیری هم همراه او می رود و محافظان اصرار می کنند که بایستی ایشان تفتیش بدنی شود و امتناع می کند و ملاقات رخ نمی دهد. گویا قصد خرابکاری داشته ست. ولی باز رجایی مقاومت می کرد. رجایی در شناخت نزدیکانش دقیق نبود. و دقیقا از همان نقطه بود که آن حادثه پیش آمد. کشمیری کار خودش را کرده بود. حتی بعد از شهادت رجایی هم تا مدتی بعضی آدم های خوش خیال سعی می کردند توجیه کنند که کشمیری در زمره ی شهداست و جسدش از بین رفته ست. تا آنکه حقیقت مشخص شد که آن رفیق ِ شفیق!، درست پیمان نبود. تمام ساختمان ریاست جمهوری را به آتش کشیده بود. احمدی نژاد و مشایی هم داستانی اینچنین دارند. مشایی هم احمدی نژاد را به آتش کشیده بود، آتشی که مدت ها پیش شعله ی آن به دیده ی اهل نظر می آمد، اما ...
این روزها که تلویزیون، این آهنگ را با صدای عزیز رجایی می گذارد که : "روا بود که حق بر ملا شود، اگر به راه حق جان فدا شود، که خون ِ دل باغبان ِ پیر، دهد شاخه ای غنچه ها شود "، دلم می سوزد .. بغضم می گیرد .. ازین همه آتشی که به زیر خاکستر گرفت و وقتی برملا شد که حق به ناحق رسیده بود. دلم می سوزد از باغی که می سوزد ..
.
.
ربنا افرغ علینا صبرا .. و ثبت اقدامنا ..
.
.
.
پ.ن:
خداوند در مورد ابراهیم می فرماید که ان ابراهیم کان امه قانتا لله حنیفا .. ابراهیم به تنهایی یک ملّت بود برای خدا .. لشکری خالص و پایدار و شاکر و صبور و مطیع .. چقدر شکوه دارد این تصویر .. آدم به تنهایی یک امت باشد برای خدا .. یک لشکر .. که گفت : "یکی مرد ِ جنگی به از صد سوار" ..