" ای گُل نه همین معرکه ی من به تو گرم است
هنگامه ی صد سوخته خرمن به تو گرم است
ترک تو نگویم، اگرم بهر تو سوزم
چون شمع سرم تا دَمِ مردن به تو گرم است
گرم است به هم پشت رقیبان پی قتلم
ای عشق دل افروز، دل من به تو گرم است ... "
..
.
بعضی اشعار ذکر است. میتوان با آن بر سر سجّاده نشست. و نشست. مثل مصرع آخر همین شعر ...
.