وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم ..
می دانی، گاهی به این می اندیشم که صرف گذشتن ابراهیم از اسماعیل کار چندان شاقّی در ابعاد پیامبری نبوده ست. در آن اندازه که ابراهیم علیه السلام بوده ست، و آن سطح یقین و اعتمادی که به خدا داشته و ملکوتی که به عینه دیده بود، ذبح پسرش گرچه آزمایش سختی بوده ولی خارج از توان او نبوده ست .. یعنی فقط احساسات بین پدر و پسر نبوده که این امر را خارق العاده نموده ...
آنچه این وسط برای ابراهیم سخت بوده ست، این بوده که به او وعده داده شده بود که از نسل اسماعیل پیامبرانی مبعوث خواهند شد .. تمام آینده ی نبوت را در اسماعیل می دیده ست .. اینست که یک آن شک می کند که چه شده که خداوند اینچنین توفیقی را از او می خواهد سلب کند .. چرا چیزی که آنچنان داده ست، اینچنین میخواهد باز ستاند ... پس آن بشارت ها چه شد؟ ..
.
.
تمام لطافت این داستان، اینست که ابراهیم دقیقا در اضطراب ِ از دست دادنِ لطف خاص خدا به سر می بَرَد آن ثانیه ها را .. تا اینکه ثابت می کند رفاقت ش را ... و سر می رسد آن رحمت دیگر ..
.
.
باید اسیر دست ِ خدا بود ... حتی اگر به قیمت از دست دادن نعمت های خاص باشد ..
.
.
- ۹۲/۰۵/۱۹