هوا آن سوی چشمانم بارانی ست ...
همیشه وقتی وارد فرودگاه می شوم انتظار دارم یکی از نیروهای امنیتی اینجا سوال و جوابم کند. و حتی احتمال می دهم که دیگر نگذارند که بگذرم. اینبار هم پس از مصاحبه ی تلویزیونی یکشنبه شب، انتظار داشتم ماموران امنیتی انگلیس در بدو ورود غائله ای به پا کنند. عادت کرده ام دیگر. امّا از خلاف آمد عادت، اینبار دانشجوی جوان فلسطینی جلوتر از من بود و بلا گردان. سخت به پر و پایش پیچیدند. لابد در صفحات شخصی ش، ضد صهیونیست ها فعالیتی کرده ست. راستش این تصور رایج که آمریکا اسرائیل را خط می دهد، اینقدر صحیح نیست. درست تر اینست که لابی های صهیونیستی، آمریکا و اروپا را اداره می کنند. این روزها هم فشار می آورند که زهر چشمی بگیرند. من امّا، آب از سرم به نهایت گذشته ست. فانتظروا انّا نحن منتظرون ...
.
.
پ.ن:
گر بماندیم زنده بر دوزیم/ جامه های کز فراق چاک شده/ ور بمردیم عذر ما بپذیر/ ای بسا آرزو که خاک شده ..
- ۹۳/۰۵/۱۰