آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم ...
هرچه به وضع حاضر می نگرم، بیشتر یقین پیدا می کنم که واقعه ی بزرگ تری در راه است. واقعه ی خافضه ی رافعه ای .. و این مسیر حادثه را دیگر بازگشتی نیست. بیشتر می فهمم که عزلت گزیدن اجباری اهل دنیا برای این است که مدّتی با خودشان خلوت کنند و تفکّر، "که چرا فارغ از احوال دل خویشتنم؟". "کز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود". "یا چه بودست مراد وی ازین ساختنم". راه گریزی نیست. لاعاصم الیوم من امر الله. این بارانی هم که گرفته است و سیلی شده است انگار، آرامش نزدیکی ندارد و قرار است کوه ها را هم بگیرد و فرار کردن به قلّه ها و زمین را دادن و زمان را گرفتن، چشم پوشی از آن حقیقت است که باید سوار سفینه ی نجات بشوی. پیشترها هم نوشته بودم، نوح به زبان عبری یعنی آرامش. طوفان نوح، طوفان آرامش است ..
هرلحظه به شکل بت عیّار برآمد/ دل بُرد و نهان شد/ هر دم به لباس دگر آن یار برآمد/ گه پیر و جوان شد/ گه نوح شد و کرد جهانی به دعا غرق/ خود رفت به کشتی/ گه گشت خلیل و به دل نار برآمد/ آتش گل از آن شد ...
..
.
- ۹۹/۰۱/۰۵
همه احتمالا تا الان به این فکر کردن که شاید این قرنطینه دلیلی داره و باید کاری کرد و فکری، ولی این پست با این لحن و این جدیت قلبم رو تنگ کرد..
فقط کاش قبل از طوفان نوح، کشتی نوح رو باور کنیم.