چون دست نمی دهد وصالش، دست من و دامن خیالش ...
يكشنبه, ۵ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۲۰ ق.ظ
مثل آنها که سال ها در جزیره ای دور افتاده به انتظار نشسته اند .. گرفتار خودشان بوده اند همه ی این مدّت را .. و ناگهان در دوردست سایه ای در افق پدیدار می شود ... همینطور حیران و سرگشته و مشتاق و منتظر .. در قفس خیال تو/ تکیه زنم به انتظار/ تا که تو بشکنی قفس/ پر بکشم به سوی تو ..
.
.
زیرکی بفروش و حیرانی بخر!
.
- ۰۲/۰۹/۰۵
ان شاء الله دوران مستی ما هم می رسد