حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

شادی شیخی که خانقاه ندارد ...

جمعه, ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ۱۰:۰۹ ق.ظ

پاییزِ برگ ریزِ عجیبی در پیش بود. کسی نوشته بود تو شبیه شبی هستی که ستمگران می میرند و انقلاب می شود. حالایت چه شده؟ منزوی می گفت "تلخم/ کدرم/ شکسته ام/ مسموم م". شکست ها ارزش فلسفی خودشان را داشتند. در آرمان های ذِن، آسیب ها را مخفی نمی کردند. به شکستگی و آسیب احترام می گذاشتند. آرمان های ذِن به تفکر وابی سابی برمی گشت. آنها خطوط شکستگی یک ظرف را با موم آغشته به طلا مرمّت می کردند. یعنی که این ظرف از شکستن های بسیار تجربه داشته ست. و ترس از شکستن ش نیست. کینزوگی همین جهان بینی را در زندگی تعبیر می کرد، فلسفه ی مرمّت و مرهم بر زندگی های شکسته. می گفت آنجا که افتاده ای را با تذهیب و ظرافت طوری بساز که زینت زندگی ت شود. گیرا و تماشایی. توی فرودگاه به فاضل زنگ می زنم و بعد از سال ها حال و احوالی می کنیم. به یاد آن شعرش که پیشتر اینجا هم نوشته ام "آنچه ما دیدیم زینت بود، زیبایی نبود .." می خواست بگوید زینت الحیات دنیا را. شعر تلخ و سنگینی بود. "آنچه را مردم غریوِ کوچ می پنداشتند/ هیچ غیر از ناله ی مرغان دریایی نبود/ نیستم غمگین گر از من دل بریدند این و آن/ عشق ورزیدن به جز تمرین تنهایی نبود/ مشت بر دیوار و سر بر سنگ و دندان بر جگر/ لب فرو بستیم و راهی جز شکیبایی نبود .... " آن بیت آخرش بهترین توصیف این روزهایم بود. صبر بر آخرین سرکشی شعله ی ظلم و انتهایِ نهایتِ ظلمتِ شب .. می دانستم سپیده دمان نزدیک ست ... لکن تحمّل این لحظه های آخری سخت بود. همین. 

.

.

  • ۰۴/۰۷/۱۲
  • ح.ب

نظرات  (۲۱)

سلام

شما می دونید چرا فاضل چند سالیه در  جلسات شب شعر رهبری نیستش؟

پاسخ:
سلام. خیر

آخی خدا رو شکر قابل تحمل بود.. بالاخره سکوت شکسته شد

" سهمِ من از هستی، فقط به قدرِ فهمِ من از هستی‌ست و تو هم فقط متاثر از سهمِ فهمِ خود از هستی، هستی. پس سویِ فهم، همان سوی رهایی‌ست."

درس‌های روزهای دگرگونی و شب‌های رستاخیز...

حسودی به قلم حبذا که می‌تواند انقدر موجز و فشرده حال صاحبش را بگوید. یادآوری دلچسب تفکر وابی‌سابی...سردرنیاوردن از عبارت " آرمانهای زن"  فکر کردم شاید منظور ذن باشد ولی دیدم آنهم جور درنیامد.زن با کسره چیست یا کیست؟

دکتر انگار دیگه هیچی سر جای خودش نیست 

 

آخر این آشفتگی‌های به منتها رسیده ظفر معجزه ست 

امید داشتن معجزه‌ای بالاتره

 

همه تلخیهای قبل رو میشوره میبره

آقای علی اگر  هر روز تمام پست های جهانی حامیان غزه و فلسطین و مبارزان با اسراییل را دنبال کنید ، اگر عضوی از آنها باشید آن وقت می بینید هیچ وقت دنیا آنقدر آگاه ، شجاع و با اراده نبوده ...

آن وقت می بینید اتفاقا وقایع دارند سر جای خودشان برای آن امید نهایی یکی یکی رخ می دهند ...

سخت ، خونین ولی رو به امید ...

سلام

عرض به خدمتتون که برنامه دیشب( ۲۸ مهر )جریان جناب دکتر جعفر حسن‌خانی دسته‌بندی منطقی واقع‌بینانه و ظریفی از نحوه نگاه طیفهای مختلف به رابطه ایران با جهان ارائه داد. شما را نمیدانم چون با جامعه نخبگان نزدیک هستید ولی امثال من وقتی از چنین افراد آگاهی، پاسخ به سوالات ذهنم را با تحلیل اقناع‌کننده و نگاه روشن دریافت می‌کنم، واقعا یک مسیر سخت در ذهنم هموار می‌شود که البته متاسفانه به‌ندرت این تجربه را داشته‌ام. بیش باد از جامعه نخبگان و فکر نکنند که تاثیر ندارد که اثربخش اصلی، عنایت پروردگار است.

تولدتون مبارک آقای دکتر

ممنون که با نوشته هاتون مارو بهره مند می کنید.خدا حفظ تون کنه

پاسخ:
سلام. ممنونم از لطف شما

سلام آقای دکتر 

تولدتون مبارک باشد. خدا حفظتون کنه و همیشه در پناه لطف خداوند باشید.

پاسخ:
سلام. تشکر از لطف شما

امیدوارم تو نبردهایی که ازشون حرف نمی زنید برنده بشید، حبذا :)

@نبولا

بعید میدونم ایشون به برد و باخت فکر کنند اما امیدوارم زنده بمونن:)

نبرد این روزهایمان چیزی فراتر از مرگ تدریجیست...

@ رها 

 سلام

انسان باید به نبرد با اندوه، یاس، دل مردگی، حس تنهایی، غربت، ترس 

به نبرد لحظه به لحظه با خودش و دنیایی که می خواهد انسان را ببلعد فکر کند و حتما برنده شود در واقع پایمردی به " قطعا سننتصر " سید حسن عزیزم خودش یک مبارزه است ...

نبرد این این روزهایمان عین حیات است ، درواقع عرصه ی وفا به همان عهد قدیمی است ...

برای همین به دنیا آمده ایم ، زندگی کرده ایم و باید بمیریم ...

م ی م ی ر ی م..

@رها 

من نمی دانم منظور شما دقیق از این می میریم چیست، یعنی نمی دانم از چه زاویه ای به مسائل حال حاضر و شرایط نگاه می کنید که می گویید می میریم 

ولی خب بمیریم :) 

از نظر من و در چارچوبی که من آن کامنت را گذاشتم در آوردگاه آرمان و عقیده نمیری باختی ! 

نقطه ی اوج زندگی من وقتی ، حیات واقعی  من وقتی است که در این زمانه به پای این عقیده بمیرم که البته نمردم زندگی یافته ام ، من همین آرزو را برای حبذا هم دارم 

میدان این زمانه را تقلیل دادن به یک وضعیت بد اقتصادی جفا به تمام سیر تاریخ است ، بله این جنگ هم اقتصادی است هم سیاسی است هم فرهنگی است هم اجتماعی است ولی اصلش عقیدتی است تقابل دو جهان بینی توحیدی و غیر آن است ...

بله خسته می شویم ، می ترسیم ، ناامید می شویم خیلی وقت ها ولی در این حال نباید بمانیم باید غلبه کنیم و بگذریم ...

 

@نبولا

نگاهتان برام ارزشمنده و برای نوشتن و سهیم کردنمان در آن قدر دانم🙏🏻

میگذریم آن شالله..

تو فکر کردی کی هستی که این همه ادعات میشه ؟! 

چرا خودت یک وبلاگ نمیزنی اونجا سخنرانی کنی ، 

اون کسی که هیچی اینجا گیرش نمیاد تویی نه امثال فاطمه و بقیه 

واقعا از اخلاق نویسنده اینجا سو استفاده می کنید و خیلی پررو هستید 

 وبلاگم را حذف کرده ام و اینکه به نظر من الان الویت این هست که برای باران دعا کنیم ....

( فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّارًا * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارًا * ... وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّات وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهارًا ). 

به آن ها گفتم: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است . ( و اگر چنین کنید خداوند ) باران های پر برکت آسمان را پی درپی بر شما می فرستد ... و باغ های سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار می دهد .

سوره نوح ۱۰_۱۲

امید و شجاعت را از کجا می توان یافت این روزها نبولا ؟ 

@'

سلام ، از حبذا بپرسید این سوال را لطفا 

جواب های من خیلی در چارچوب حال و هوای این وبلاگ نیستند دیگر ، مثل وصله ناجور می مانند ...

انگار بیشتر دلخورید و گرنه ربط و بیربطش مسئله نیست ! 

بله حق با شماست .

عرض شود امام موسی صدر رحمه الله در کتاب ادیان در خدمت انسان می گوید نقل به مضمون :

"... می توانند زندگی را از انسان بگیرند ولی جاودانگی را نه . دین تمام زندگی را یک وسیله می انگارد نه غایت واینگونه عطای انسان را ژرفا می بخشد . عطای مال، جان، زندگی ... 

می گوید دین تنها مکتبی است که در آن چه به نتیجه برسی یا نه پیروزی و شعار مسلمانان صدر اسلام که این آیه قرآن است را نقل می کند هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین ... " 

در این نوع نگاه به زندگی نه تنها شما امید و شجاعت می یابید بلکه رنج هایتان هم معنا می یابد و حتی مقدس می شود ...

البته یک نگاه عرفانی هم وجود دارد که کامنت کردنش برایم سخت است الان با عرض پوزش ولی خلاصه اش می شود یک زیست مبتنی بر محبت ؛ یحبهم و یحبونه ...

 انگار که خدا گفته باشد آیا حاضری در میان بیماری، جنگ، فقر، زخم، حرمان ، سختی هم چنان مرا دوست داشته باشی ؟!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی