شادی شیخی که خانقاه ندارد (2) ...
دوشنبه, ۱۵ مهر ۱۴۰۴، ۰۸:۰۹ ق.ظ
خاقانی می گفت: "ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت". صحنه ای صریح و بیرحمانه را تصویر کرده بود. شبیه هایکوهای ژاپنی همین یک مصرع پر از تصاویر و داستان های نهان بود. حافظ با کمی تلطیف ماجرا، از روی دست او ساخته بود که "یا رب مگیرش ار چه دل چون کبوترم/ افکند و کشت و عزّت صید حرم نداشت". و البته بیت بعد، اندیشه کنان ز نازکی خاطرِ یار، گله اش را برمیگرداند به بختِ سخت خودش که "بر من جفا زِ بخت من آمد!/ وگرنه یار/ حاشا که رسم لطف و طریق کرم نداشت". و حتی ازین هم در ابیات بعد فراتر می رود که اصلا کسی که پیش یار خوار نشود، نزد کسان محترم ش نمی دارند. حال حافظ را خوب می فهمیدم. لکن همان "عقابِ تیز پرِّ دشت های استغنا" را خوش تر می داشتم. تا که قبول افتد و که در نظر آید ...
- ۰۴/۰۷/۱۵