حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

یکی از اعمال وارد در شب اول ماه مبارک، زدودن دل از هرگونه کینه و غباری از مومنین و مسلمین است. درست است که سخت است این روزها، گذشتن از دوستان سابق، که حالا بهر جاه یا مال خنجر می زنند، یا آنها که حالا به قول خودشان معتدل شده اند و پیروان حکمت "خیر الامور اوسطها" ... و رندانه "در میان راه" خنجر می زنند. یا آن ها که اوّل تیر می اندازند و بعد از ترس سرک می کشند که ببیند کی را و کجا را زده اند .. یا آن ها که هم با علی هستند هم با معاویه و یا آنها که نه با علی هستند و نه با معاویه .. و آنها که اگر یک نفس راحت شان بگذاری، یک نفس راحت ات نمی گذارند ... باید بتازی تا نتازند .. از همه می گذریم .. از ناکث و ناکس .. به لطف خدا .. از همه می گذریم. و چشم بر گذشته ها می بندیم. می گذریم امّا به قول آن شعر محمود درویش، لکن لاتعودا ابدا .. لعلنا نکون ایضا لنسیانکم مخلصین ..

.

.

  • ح.ب

ز پس صبر تو را او به بر صدر نشاند .. 

  • ح.ب

اینکه در شب مبعث، زیارت امام علی علیه السلام وارد است و نه زیارت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، نشان صریح آنست که استقامت و پایداری بر مسیر از سرآغاز آن مهمتر است ...

..

.

  • ح.ب

توصیه می کنم دیدن فیلم "ماجرای نیم روز" را .. که گرچه ماجرای دیروز بود، امّا انگار ماجرای امروز هم هست .. و فردا و فرداها ... که عشق دست ما بود و اسلحه دست آنها .. 

  • ح.ب

پر طاووس فتاده ست به دست مگسان
کو سلیمان که نگین گیرد از این هیچ­کسان؟

دیوهـا دعوی اعجاز سلیمان دارند
هدهد نامـه ­بر ِ مـا شده­ اند این مگسان

دشمنان پنجره­ها را بشکستند به سنگ
خانه ویران شده از یاری فریاد رسان!

دیرگاهی­ست که نان می­خرم از سنگ­دلان
روزگاری­ست که گل می­برم از خار و خسان

کعبه دور است و دل تشنه­ ام ؛ اسماعیل است
زمزمی؟ زمزمه ­ای...؟ سوختم ای همنفسان!

مهربانا شب ظلمانی مـا را بشکن
بار الها مـهِ خورشیدی ما را برسان ....

.

.

السلام علیک یا حجة الله فی ارضه

السلام علیک یا عین الله فی خلقه

السلام علیک یا نور الله الذی یهتدی به المهتدون

و یفرّج به عن المومنین

السلام علیک یا سفینة النجاة

السلام علیک یا عین الحیاة

...

  • ح.ب

برای فرو ریختن یک بنا، یک راه اینست که نیروی عظیم و غالبی بر آن فرود آید. راه دیگر امّا، یک نسیم ساده است که فرکانس وزیدن آن با لرزه های ناچیز و بی نهایت مخفی ِ ساختمان بخواند. تشدید موج های کم دامنه و مخفی، یکی از قوی ترین نیروهای این عالم است ... 

.

.

  • ح.ب

در قوانین جزایی آمریکا، تبصره ای است به نام Double Jeopardy .. با این مضمون که یک نفر به خاطر یک جرم دوبار محاکمه نمی شود .. یعنی اگر قاضی یکبار حکمی را در مورد کسی صادر کند، دیگر نمی تواند کسی آن فرد را به خاطر همان عمل مورد محاکمه قرار دهد .. چه قاضی درست حکم کرده باشد چه اشتباه .. فیلمی را هم یادم هست بر این اساس ساخته اند .. مردی می خواسته از شرّ زنش خلاص شود بی آنکه به او مالی برسد، با ماموران زد و بند می کند و صحنه ای ترتیب می دهد که گواهی به قتل او بدهند .. به دست زنش .. و خودش با تمام اموالش می گریزد به جزیره ی ساکت و متروکی .. و خلاصه زن محکوم می شود به حبس ابد .. به خاطر قتل عمد .. پس از تحمّل سال های طولانی در زندان، به او عفو می خورد و آزاد می شود .. می رود در روز روشن، شوهرش را پیدا می کند و با خونسردی تمام او را می کشد ...

.

.

.

حساب زندگی اینطور نیست. آدم ممکن است به خاطر یک جرم بارها محاکمه شود. بارها. و هر بار بی رحمانه تر از گذشته. خدا کند که آخرت اینطور نباشد .. یا جرم بپوشند، یا ببخشند ... و یا همان یک بار ..

.

  • ح.ب

مشهور است که جالینوس، که در علم طبّ به سان سقراط است در فلسفه، از گذرگهی می گذشته است. ابلهی در وی نگریست و به وی ابراز علاقه کرد. فریادی برآورد و شاگردانش را بخواست که برایش "اِتمیون"، داروی درد جنون، بیاورند. "پس بدو گفت آن یکی ای ذی فنون/ این دوا خواهند از بهر جنون/ دور از عقل تو، این دیگر مگو/ گفت : در من کرد یک دیوانه رو!/ ساعتی در روی من خوش بنگرید/ چشمکم زد، آستین من درید .. " جالینوس برای شاگردش توضیح می دهد که این فرد نادان از من خوشش آمده است و حتماً بایستی من هم عیبی مثل او داشته باشم که او این چنین به من رو کرده است و خوشش آمده است. "گر نه جنسیت بُدی در من از او/ کی رخ آوردی به من آن زشت خو/ گر ندیدی جنس خود کی آمدی/ کی به غیر جنس، خود را بر زدی/ چون دو کس بر هم زند بی هیچ شک/ در میانشان هست قدر مشترک/ کی پرد مرغی مگر با جنس خود/ صحبت ناجنس گور است و لحد ... " ادامه می دهد که اگر فصل مشترکی نداشتیم، هرگز او به من متمایل نمی شد. که به قول علما، السنخیّة علت الانضمام .. جذب شدن آدم ها به علت وجود نوعی سنخیّت است .. 

.

.

پ.ن: دیشب میان برف و سرما و مه، تا پاسی از شب بیرون مسجد ایستاده بودم که تا از در می آید برون، سلامی کنم. شاید یکساعتی ایستادم. میان شلوغی و همهمه ی مراسم. فقط یک سلام. همین. می دانی؟ کاش مرا با تو سنخیّتی بود .. 

.

  • ح.ب

" آدم از ترس مرگ خودکشی نمی کنه ... " 

  • ح.ب

هر کس اعتقادات ش از تقوایش بیشتر باشد گمراه می شود ... استثناء ندارد ..  مگر کسی که به یک آدم منزه تکیه کند ... علت خروج عمر و ابوبکر از مسیر اصیل اسلام بعد از پیامبر همین بود که تقوایشان به اندازه ی اعتقاداتشان نبود .. شمر تا زمانی که تکیه بر امام علی داشت در مسیر بود امّا همین فزونی اعتقادات بر تقوی باعث شد با سر سیّد شباب اهل الجنة این کند به ضعف همّت و رای .. 
.
.
سرّ ولایت اینست که باعث می شود ضعف تقوی آدم پوشیده بماند .. 
.
.
پ.ن:
از آدم های معتقدِ بیتقوا دوری کنید که همین روزهاست که تکیه گاهشان عوض شود و سر پاکان بر سر نیزه کنند ...
  • ح.ب