"رنگ لبخند تو ای دنیا، تماشایی نبود!
آنچه ما دیدیم زینت بود، زیبایی نبود!
هرچه را در جام هستی بود نوشیدم، ولی
در شراب عمر تلخی بود و ... گیرایی نبود!
آنچه را مردم غریو کوچ میپنداشتند
هیچ غیر از ناله ی مرغان دریایی نبود
نیستم غمگین گر از من دل بریدند این و آن
عشق ورزیدن به جز تمرین تنهایی نبود!
مشت بر دیوار و سر بر سنگ و دندان بر جگر
لب فرو بستیم و راهی جز شکیبایی نبود .. "
..
همین!