سخت است دیدن گذشته ی خودت در حال ِ دیگری .. و سخت تر از آن، دیدن گذشته ی اوست در حال خودت ...
.
.
سخت است دیدن گذشته ی خودت در حال ِ دیگری .. و سخت تر از آن، دیدن گذشته ی اوست در حال خودت ...
.
.
هم این که می گوید "تو نشسته ای کجای ماجرا" حقیقت است، هم آنکه به "گریه های بعد ازین" می گوید: "خاطرم نمانده شهر من کجاست". به آن امید که "خدا کند بغل مگر مرا" .. خودت را به آغوش خدا بیاندازی از آن همه درد. باید آن "صبح رفتن" را سال ها چشیده باشی تا این را بفهمی. اینکه "ز ما فقط رهی است که مانده پشتِ سر". کاش فقط آن یک تک مصرع "شب .. چرا می کُشد مرا" را درست تر می خواند که "چرا می کِشد مرا". نه می کُشد. شب رفتن یک تنهایی و غربت خاصّی است در وطن. می کشاند انسان را به اعماق خویش. نه می کُشد، نه می گذارد.
.
.
.
جای زخم، زخم اگر بیفتد دیگر جای ش نمی رود. شانس بیاوری جایی باشد که بشود با چیزی پوشاند ...
.
باید ازین سدّ حقارت و تردید گذشت. دست به دست می گردانیم افتخارات فلان ایرانی در ناسا را، فلان جراح مغز در آلمان را، موسس گوگل را، مریم میرزاخانی ها را، بعد یادمان می رود که در مقابل آن ها که رفتند، اینها که برگشتند را قدر بدانیم. واکسن کرونا ساخته ی داخل، همین بچه هایی هستند که اگر می رفتند شما عکس شان را دست گردان می کردید. همین هایی که یک گوشه نشسته اند و با حقوق بخور و نمیر در خفا شعار می دهند که ما تنها مامور به وظیفه هستیم. همین ها که صبح ها که برمیخیزند با خودشان مرور می کند که خیبری سوز دارد و دود ندارد. باید سال های سال اگر شده دیوار را هم باید هل داد ولی دم از رفتن نزد. باید ایستاد تا شکوفه های نشاط علمی بگیرد. یک دم نگاه کن که چه بر باد می دهی، چندین هزار امید بنی آدم است این ...
.
.
پ.ن: از مدّت ها پیش تر گفته ام که واکسن کلاسیک ساخت داخل، از امن ترین واکسن های موجود است که با روش سنّتی که ویروس ضعیف شده و غیرفعال شده است ساخته شده. ممکن است مقاومت به بعضی جهش های جدی کرونا ایجاد نکند، ولی نسبت به ویروس پایه ایمنی ایجاد می کند. دقیقا به روش واکسن های ویروس های دیگر. و عوارض ش بسیار کمتر است از واکسن های سلولی مثل فایزر. که بر اساس روش mRNA ایجاد شده اند که مقاومت سلولی ایجاد می کند.
.
ابوعبید در فضائل القرآن از ابوذر نقل کرده است که شبی پیامبر در تمام رکعات نماز شب فقط یک آیه را تلاوت نمود. آن آیه این بود که "ان تعذّبهم فانّهم عبادک، و ان تغفر لهم فانّک انت العزیز الحکیم". آیات پایانی سوره ی مائده از زبان حضرت عیسی علیه السلام. اگر آنها را عذاب کنی تو مولا هستی و آنها بندگان .. و جای شکایت نیست .. و اگر رحم کنی و ببخشی، در خورِ وسعتِ عزّت و حکمت لایزالِ چون تویی است ...
.
.
پ.ن: به دیگران سخت نباید گرفت. چاره ای ندارند. همین ...
روز تولّد سی و هفت سالگی هم گذشت. اینجا خلوت تر از همیشه .. هرجای دیگر هم. او در این سال ها به چنان تجرّدی از اجتماعات رسیده بوده که گاهی فکر می کرد نزدیک است که در زندگی موفّق بشود. مثال آن داستانِ یهودیِ سرگردان .. که سرگردانی کفّاره ی گناه او بود وقتی که مسیح را به سخره گرفت در حالیکه صلیبی را بر دوش به قربانگاه می برد. نگذاشت بر سایه ی پاگردِ خانه ش بیاساید. مسیح با چشمانی اشکبار او را نفرین کرد که تا ابد در دنیا سرگردان خواهی بود. نقل است که از آن روز که هرجا این یهودی می ایستاد، دستی از غیب پدیدار می شد و او را به راه رفتن می کشاند. هاتفی می گفت تا بازگشت مسیح باید دنیا را در سرگردانی بپیماید ..
.
.
جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است ..
این روزها و از پسِ این بیماری، از پشت ماسک ها چهره ی همه انگار زیباتر است ... می دانی؟ اصالت و صداقتِ فریب ..
.
.
راستش حتی در این کشاکش مشکلات و ناکامی ها، هرگز پشیمان نیستم از بازگشت به وطن. و شوقم اگر از روز اوّل بیشتر نباشد کمتر نیست! بگذار هرچه هم اغیار می خواهند به طعن بگویند. لکن آنقدر سرشارم از عشق به مسیری که این ملّت می رود که با کمترین بهانه ای سرمست می شوم. حتی اگر نماهنگی باشد برای کودکان، برای سرزمین من ...
.
.
و هو یتوّلی الصّالحین ..
.