حبذا ..
شنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۰، ۰۳:۰۷ ب.ظ
گر در سفرم تویی رفیق سفرم
ور در حضرم تویی انیس حضرم
القصه به هر کجا که باشد گذرم
جز تو نبود هیچ کسی در نظرم ...
..
.
از رباعیات ابوسعید ست ..
راستی، خسته ام ... خسته آنطور که نتوانم نوشت .. از شب و روزی که می آید .. و چون چشم به هم نازدنی، می گذرد ..
.
.
خیلی سخته که بخوای با کسی حرف بزنی، و شماره ی اولین آدم هایی که می گیری، ایرانی نباشن ... نیست؟
.
.
- ۹۰/۱۲/۰۶
چرا اینقدر دیر به دیر مینویسین آقای بازارگان!