من که می دانم که سیستم روزگار طوری است که بیش از آنچه که نمی توانی بر دوشت نمی گذارد. رنج ها همیشه به قامت آدم ها می آیند. وقتی دیدی نمی توانی تحمّل کنی دیگر، بدان که خودت را دست کم گرفته ای، که رنج ها همیشه به اندازه ی آدم ها ست. غیر از عذاب دنیوی. که البته فهمیدنش کار سختی است. در قرآن آیات بسیاری در مورد عذاب آخرت آمده است ولی تعداد آیات در مورد تشریح عذاب دنیوی بسیار اندک است. اینست که سخت است تشخیص عذاب دنیوی و رنج و امتحان الهی. فرق است میان آنکه یارش در بر، با آنکه دو چشم انتظارش بر در ...
.
.
در صدر اسلام، مسلمین در تمام مواقع که سختی پیش می آمد می دانستند که این امتحان است. انگار فقط در جنگ احد بود که برای عدّه ای این سوال شد که ما عذاب شدیم یا امتحان؟ مطمئن بودند که وقتی همراه پیامبرند در راه خدا دارند می جنگند، ولی با شکست ظاهری رو به رو شده بودند. عدّه ای نمی فهمیدند این را، که این عذاب است یا امتحان. آیا به خاطر اینکه عدّه ای دنبال غنائم رفتند همگی عذاب شدیم یا اینکه شکست خوردیم تا طیب و خبیث مشخص شود. شوک عجیبی بود. قرآن، هم گروهی که دنبال دنیا رفته اند را نکوهش می کند هم بر تمییز مومنین صحّه می گذارد. اینست که این مسئله به طور روشن در ذهن مسلمین حل نمی شود. وقتی اخبار واقعه ی کربلا را مرور می کنیم، می بینیم بعد از حادثه شامیان به کاروان امام نکوهش می کنند که شما مورد عذاب الهی واقع شدید و کارتان به اینجا رسید! می بینید؟ اینها واقعا نمی فهمیدند فرق عذاب و بلا را ... حتی یزید در مواجهه ای که با امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها داشته است این موضوع را مطرح می کند که اگر شما بر حق و راه پیامبر بودید، چرا اینطور به شکست رسیدید؟ چرا خدا یارتان نبود؟ مگر نه اینکه ان الله یدافع عن الذین آمنوا ...
حادثه ی کربلا، ابعاد عظمت و قامت وسیع امام حسین علیه السلام را نشان می دهد. تمام دردهای ممکن عالم، در کوتاه ترین زمان ممکن بر سر آدم بیایند و محکم بایستد. غم خیانت دوستان، غم از دست دادن فرزندان و اهل بیت پیامبر، و غم اسارت زنان و کودکان. راوی می گوید روز عاشورا امام را دیدم، رشید ایستاده بود و تکبیر می گفت. "پیش از حسین، هیچ جوانمردی را ندیده بودم که همه ی کسانش پیش چشمش کشته شده باشند و چنان محکم بایستد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده" این نقل را در ابن مخنف دیدم سال ها پیش. نشان می دهد که حتی تمام مصیبت کربلا هم به قامت صبر امام نمی رسد. بمیرم برایت آقا. انگار که حالا می بینمت که تنها ایستاده ای و زیر لب می گویی "لاحول و لا قوّه الّا بالله ...". و بر جماعت شان می نگری که انّما مثلکم کمثل التی انقضت غزلها من بعد قوّه انکاثا ...
.
.
ما اینقدر دلمان صاف نیست که فرق امتحان و عذاب را بفهمیم. فقط می توانیم ببینیم که بعد از حادثه به خدا نزدیک تر شده ایم یا نه. اگر یارتر شده باشیم، نشان می دهد که یا امتحان را قبول شده ایم یا در اثر عذاب پاک شده ایم ... همین. و تنها همین ...
.
خوش است خلوت اگر یار، یار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد
نه من بسوزم و او ....