حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

حبذا ..

دوشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۰، ۰۹:۰۹ ق.ظ
تنها شادی حقیقی، عمل به تقوی ست ...

.

.

بعد از این سال ها که می گذرد و به گذشته نگاه میکنی، تنها آن قسمت هایی که درست عمل کرده ای را دوست داری .. هرقدر هم که سخت گذشته باشد .. آن لذت ها و خوشی های لحظه ای ناپایدار و گذراست .. این ها که دیوانه وار می رقصند و می نوشند و الخ، والله که شاد نیستند .. اثر الکل برود، شب صبح بشود، موهایشان سفید شود، آن وقت معنی شادی واقعی را می فهمند ...

.

.


  • ۹۰/۱۲/۲۲
  • ح.ب

نظرات  (۱۰)

هوای آسمانت را دارم
هنوز بافنده ی خوبی هستم...
هنوز هم می توانم بدون نخهای رنگی ومیلهای بلند وکوتاه
با کلاف رویاها وآرزوهایم تو را ببافم
دانه دانه یک رویا از زیر ویک آرزو از رو بالا بروم
یک ردیف دوستت دارم سبز
یک ردیف دلم تنگ شده است خاکستری
یک ردیف ای کاشهای نمیدانم چه رنگ
یک ردیف عشق
یک ردیف مهربانی
انگشتان خیالم به این ریسمان بلند علاقه خوگرفته اند
آنقدر که می توانند عاشقانه تا آخر دنیا برایم آسمانی چون تو را نقش بزنند..
زیبا بود و جالب استفاده کردم...
  • زهرا طباطبائی
  • بارها در وبلاگتان دیده ام که گفته اید شاد نیستید. اگر این را پیش این پست بگذارم. نتیجه منطقی اش این میشود که به تقوا عمل نمیکنید. موافقید؟

    پاسخ:
    متاسفانه بله .. آن طور که باید و شاید ..
    جمله اول از همون جملاتته که آدم یادش میمونه!
    مرسی
    دست پیرزنی را گرفتن انچنان خوشحالت می کند که مدتها ذوق زده ای اما من مانده ام از هیجان یک موسیقی که بعدش تازه سردرد می اید سراغت
    به ما سر بزن ...تنهاییم عجیب در این اخر سالی
    تقوا را هم تعریف می کردی
    آن هم مراتبی دارد
    داشتم نظرات و می خوندم. در عین جالبی تامل برانگیز بود.
    من و به فکر فرو برد که تقوا ندارم. البته خیلی وقته که هیچی ندارم.
    تنها شادی حقیقی، عمل به تقوی است...

    تقوی، همان روشنی بخش دل و دیده ...

    به عمق هر زیبایی که نگریستم جلوه ای بود از تقوا...
    خیلی مسیر درستیه...
  • زهرا طباطبائی
  • بی تقوائیتان اگر پیش از این هم بر من معلوم نبود الآن معلوم شد. اینکه نظر اول من را منتشر کرده اید اما دومی را منتشر نکرده اید به خوبی نشان میدهد که شما یا خودتان ذهنتان را سانسور میکنید یا دست کم مطالب وبلاگتان را. این نظر را هم ممکن است منتشر کنید یا نکنید. برای من چندان مهم نیست. آنچه برای من مهم است اینست که بفهمم چه کسی "نمیفهمد" و چه کسی "میفهمد و شیاد است". این شناخت شناخت خوبی است. اینکه بفهمی آنکه ادعای زهدش گوش فلک را کر کرده خود را میفریبد یا دیگران را. در مورد شما به این نتیجه رسیده ام که خودت ذات خودت را میدانی و عجب مردم فریبی هسستی. :)

    و غم حقیقی تقوایی ست که به قولی به یک تق وا رفت...

    می سوزاند،می شکند،ویران می کند و این تازه اول قصه است...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی