حبذا ..
دوشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۰، ۰۹:۰۹ ق.ظ
تنها شادی حقیقی، عمل به تقوی ست ...
.
.
بعد از این سال ها که می گذرد و به گذشته نگاه میکنی، تنها آن قسمت هایی که درست عمل کرده ای را دوست داری .. هرقدر هم که سخت گذشته باشد .. آن لذت ها و خوشی های لحظه ای ناپایدار و گذراست .. این ها که دیوانه وار می رقصند و می نوشند و الخ، والله که شاد نیستند .. اثر الکل برود، شب صبح بشود، موهایشان سفید شود، آن وقت معنی شادی واقعی را می فهمند ...
.
.
- ۹۰/۱۲/۲۲
هنوز بافنده ی خوبی هستم...
هنوز هم می توانم بدون نخهای رنگی ومیلهای بلند وکوتاه
با کلاف رویاها وآرزوهایم تو را ببافم
دانه دانه یک رویا از زیر ویک آرزو از رو بالا بروم
یک ردیف دوستت دارم سبز
یک ردیف دلم تنگ شده است خاکستری
یک ردیف ای کاشهای نمیدانم چه رنگ
یک ردیف عشق
یک ردیف مهربانی
انگشتان خیالم به این ریسمان بلند علاقه خوگرفته اند
آنقدر که می توانند عاشقانه تا آخر دنیا برایم آسمانی چون تو را نقش بزنند..
زیبا بود و جالب استفاده کردم...