حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

دیدار یار نامتناسب جهنم است ...

سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۱، ۰۵:۴۹ ب.ظ

یه آدم عاقل، هیچ وقت رولز رویس گرون قیمتش رو نمیندازه تو ترافیک بی رحم خیابون های تهران .. ملت حوصله ت رو ندارن، پیکانی، وانتی، چیزی میاد رد میشه و بهت می گیره و خط می ندازه .. برای اون این خط عادیه .. برای تو این خط زحمت چندسال رو به باد می ده ... 

برای ترافیک ِ بی رحم تهران، برای شهری که حوصله ی کسی رو نداره، باید پراید باشی .. آروم و بی دغدغه، از فضاهای خالی بین آدم ها، عبور کنی .. اگر هم این میان کسی خطی انداخت، حتی ارزش نگاه کردن از آینه را هم نداشته باشد ... هم با جمله بر آمیزی، هم از همه بگریزی  ...

.

.

یارا بهشت صحبت یاران هم دم ست

دیدار یار نا متناسب جهنّم ست ..

  • ۹۱/۰۵/۱۰
  • ح.ب

نظرات  (۲۳)

  • فدائی اسلام
  • بسم الله

    پراید اگر باشی چون عادی شده ای بی اهمیتی، اگر رولز رویس به عدد پراید بود نگرانی نداشتی!
  • گنجشک ها هم ..............
  • کسی که رو رویلز رویسش یک خط بیفته باکش نیست دفعه بعد میره یه بوگاتی ویرونش و میخره تا کسی به گرد پاش نرسه !
    پراید وسیله خوبی برای گریختن نیست به نظر من دنبال دو تا بال باشه ادم بهتره!
    سلام.
    نه آقا پرایدم واسه ما زیادیه. ترجیح می دم ژیان باشم تا توی این دست اندازها و چاله چوله ها زیاد بهم سخت نگذره.
    پ ن) با پول زحمت کشیده نمی شه رولز رویس خرید آقا!!
    عجب آدم خود رولزرویس بینی هستی!
    زندگی می کردیم با enkratic
    با کلی زحمت پیدات کردم تا ازت بخوام ادامه اش بدی
    مرحمی بود برای دل ما
    یاعلی
  • گنجشک ها هم..............
  • بعضی وقتها تشبیه و استعاره و ایهام و تمثیل و .... این طوری اوار میشود روی حقیقت کلام ادم و بد جور دل ادم را میسوزاند !!!بعضی وقتها بوگاتی ویرون هم جواب نمیدهد "جت " لازم میشویم!!!!!
    دوری یار متناسب هم جهنم است ..
    دیدار یار نامتناسب جهنم ست
    انسانم آرزوست............................................
    چقدر بده نفهمن چی گفتی!
    انگار عادت کردیم نگاهمون به قاب تصویر باشه نه خودش!
    سلام

    حاجی نیستی؟!!
    اما... اما توای بچه بسیجی ؛
    اگر در کلاس زیست شناسی ا زتو پرسیدند چهار روز تشنگی چه بلایی سر متابولیسم بدن انسان میآورد؟ بگو مردانگی و غیرت و رشادت را افزایش میدهد و گردان حنظله لشگر 27محمد رسول الله (ص) را هم به عنوان مثال در برگه امتحانیت بنویس ،
    اگر گفتند اتم از چه چیزهایی تشکیل شده؟ بگو از الکترونهایی که دیوانه وار و عاشقانه به دور همه هستیشان میچرخند و بنویس که ما آن الکترونهایی هستیم که دور ولی فقیهمان می چرخیم ،
    اگر گفتند دایره چیست یک وقت نگویی مجموع نقاطی که از یک نقطه به یک اندازه فاصله دارند! بگو دایره مجموع نقاطی است که این دهر لا کردار هرچه قدر مکر کرده است نتوانسته بیش از این آنها را از مرکز خود دور کند؛ و بگو ما آن نقطه هایی هستیم که با وجود همه فساد و تمایلات نفسانی هنوز فاصله مان با مرکز عالم زیاد نشده است ،
    اگر پرسیدند فرض کنید یک نفر پای پیاده به سمت مشهد برود و دیگری با یک بنز آخرین سیستم، کدام یک زودتر میرسد؟ بگو هیچ کدام. بگو آنکسی زودتر میرسد که سوار بر مرکب سرخ شهادت باشد و راه هزار ساله را یکشبه طی کند ،
    اگر در امتحان هنر گفتند هنر را در یک جمله تعریف کنید و مثال بزنید؟ بگو شهادت هنر مردان خداست و برای مثال بنویس همان شهیدی که هیچ زمین و خانه و ماشین و ویلایی به نامش نیست جز اسم کوچه ما ،
    اگر در امتحان جغرافی پرسیدند کوفه کجاست؟ بگو کوفه جا نیست؛ کوفه سیاهچال تاریخ است که دنیا پرستان آلوده در آن خواهند پوسید و بنویس ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند ،
    و در آخر اگر گفتند روش تهیه انقلاب جهانی اسلام را بنویس؟ بگو یک جو معرفت را در ظرفی ریخته و یک قطره اشک بر مصیبت کربلا را به آن اضافه میکنیم، بعد آن را روی حرارت عشق امام حسین که تا قیامت در دلها است حرارت میدهیم تا خوب گر بگیرد، سپس یک اقیانوس نفرت از دشمنان اهل بیت را به آن اضافه کرده و میگذاریم تا 1400 سال بگذرد تا حسابی جا بیفتد. در آخر آنرا در برابر نفس حق نایب امام زمان قرار میدهیم تا قوام بیاید. حالا خروش لازم برای انقلاب جهانی اسلامی آماده است ،
    آهای بچه بسیجی ، نمره ات بیست .
    به نقل از نظرات وبلاگی
    این مطلب را به دو شکل می توان تفسیر کرد:

    1- نویسنده خود را رولز رویس گران قیمت و منحصر به فردی می داند که جهت پرهیز از مزاحمت دیگران ترجیح می دهد نقش پراید را بازی کند و با کلام هم با جمله بر آمیزی، هم از همه بگریزی، از این جماعت مزاحم که کارشان فقط خط کشیدن است خلاص شود.

    2- مقصود خود نویسنده نیست بلکه آن نور حقیقت است که در قلب انسانها پس از صیقل خوردن حاصل می شود و قرار دادن آن در فضایی مثل ترفیکی بی رحم، می تواند موجب آسیب به آن شود. در واقع مقصود از ترافیک باقی ساکنین کره زمین نیستند بلکه رذیلت های موجود است و رولز رویس هم اشاره به خود نویسنده ندارد. مطلب قرار است پیامی مانند تقوا را برساند.

    اما تفسیر اول یک اشکال اساسی دارد. فکری آمیخته به عجب است و خود برتر بینی. آدم هایی که در عین رسیدن به مراتب بسیار بالا همانند مردم عادی رفتار می کنند دلیلشان حقارت باقی انسانها و پرهیز از مزاحمتشان نیست، دلیلشان خشوع در برابر خالق بزرگی است که هر چه دارند را لطف و رحمت بی حساب او می دانند که بدون لیاقتشان بخشیده شده.

    * در خصوص نظر چند مطلب قبل بایستی یک توضیح بدهم. مقصود نویسنده وبلاگ نبود بلکه به صورت کلی بیان شده بود. اگر برداشتی غیر از آن شده عذرخواهی می کنم شاید باید بهتر می نوشتم.
    سلام

    این از عملکرد آدم عاقل !

    به نظرتون مومن عاقل چیکار میکنه ؟
  • گنجشک ها هم..............
  • یک خواهشی دارم شب های قدر که دعا میکنید برای امور دنیا و آخرتتان برای ثبات دین و ایمان و سلامتی و عاقبت بخیری و رفع مشکلات و .........برای همه دعا کنید .
    التماس دعا......
  • گنجشک ها هم..............
  • زشتی ها به خودی خود وجود ندارند یعنی اصالت ندارند بدی انحراف از خوبی هاست چون اصالت با خوبی است حال هر چقدر فروغ خوبی ها بیشتر باشد زشتی بدی ها بیشتر نمایان میشود و نفرت از انها بیشتر .امامان ما با همین روش نور هدایت را در دوران خفقان بنی امیه و بنی عباس حفظ کردند.
    کم ارزشی پراید وقتی مسجل میشودکه در برابر رولز رویز قرارش بدهند انوقت است که همه چشم از پراید بر میدارند و به ان نگاه میکنند .حالا اگر این وسط ادمهایی پیدا شوند که بخواهند روی رولز رویس خط بندازند تا نکند کم ارزشی و زشتی خودشان هویدا شود یا اصلا اگر انقدر به چیزهای کم ارزش خو گرفته باشند که چشمشان تحمل دیدن با ارزشها را نداشته باشد دلیل نمیشود ادم سطح خودش را پائین بیاوردبرعکس باید باید با شدت تمام به درخشش خودش ادامه بدهد ..
    باید تا میتواند مدلش را بالا ببرد!!!
    و اینکه اگر هم این وسط خطی رویش افتاد خوب میبردش صافکاری نه؟
    مگر خدا نبود که گفت اگر یونس را از ذاکران خود نمی یافتیم تا قیامت او را در شکم ماهی نگه میداشتیم ..
    خب و اینکه حفظ تقوا در گوشه عزلت کار سختی نیست همه از پسش بر می ایند هنر ان است که وسط طوفان همچنان استوار بمانی البته این منافاتی با دوری از همنشینان بد ندارد
    و اینکه تو رو خدا بیایید و یک مطلب جدید بنویسید
    @روزگاران
    عجیبه که موضعتون رو به یکباره اینقدر تغییر دادین!
    در هر صورت کامنت گذشته مقصود نویسنده وبلاگ رو میرسوند.
    خیلی برام جالبه. وقتی خود روزگاران میگن منظور کل کامنت ایشون نبودن چطور میگید منظور بوده؟ فکر میکنم در منظومه مسلمانی هم چنین نسبتی روا نباشه. و من که از نزدیک میشناسمشون، میدونم که تنها یک بخش به صاحب وبلاگ برمیگشت، همان بخش آمریکا. و بخش دلخوش کردن به آرامش و رفاه که شاید سنگین ترین بخش بوده به طرز تابلویی به افراد دیگه برمیگرده(فکر میکنم وقتی تا حدی شناختی از قبل باشه، دلیل این تابلو بودن هم مشخصه و دو طرف یعنی روزگاران و صاحب وبلاگ میدانند که منظور این بخش به افراد دیگری برمیگردد، حالا دیگران هر قضاوتی خواستند بکنند.). حتماً دیدید کسانی که با انتقاد از اشکالات داخلی این رفتن ها را مجاز میدادند و از قضا نامسلمان و نامنتظر هم نیستند.
    قضاوت که هیچ... طرف میگه منظورم این نبوده، شما میفرمایید در هرحال منظور این بوده.... :)

    هدفم بحث کردن نبود، صرفاً خواستم این ماجرای نامبارک پیش آمده بلکه به طور نزدیک به حقیقتی تمام شود.
  • برای الی نور
  • واقعا منظور روزگاران صاحب وبلاگ نبوده خطاب به همه بود و یک قاعده کلی بود اصرارتان روی این موضوع چیست نمیدانیم این امر از همان ابتدا مشهود بود
    موضوع دیگر که بهتر است نسبت به هم حسن ظن داشته باشیم تا سو ظن همدیگه رو به خوبی یاد کنیم باور کنید این نوع طرز نگاه اگر چه در فضای مجازی قرار داریم باز هم میبایست رعایت شود بدبینی و اینجا خوانش بدبینانه کامنتها یا نوشته ها جز دوری گزیدن ادمها از یکدیگه نتیجه ای نداره (M.M(
    از صاحب وبلاگ عذر خواهی می کنم که اینقدر اینجا را شلوغ کردم.
    انشا الله بعد از این دیگر نظری نخواهم گذاشت که خلوت شما برهم نخورد.

    فکر می کنم خودم باید یک توضیحی بدهم. کامنت مذکور دو نکته داشت. نکته اولش انتقاد بود به افرادی که طرفدار جمهوری اسلامی هستند اما به آرمانهایش عمل نمی کنند. یکی از ارمانهای بزرگ این انقلاب مبارزه با استکبار جهانی بوده و با این اوصاف زندگی در سرزمین آنها به جز با نیت های خیلی خاص می تواند توجیهی نداشته باشد. در واقع اینکه فردی در آن دیار احساس بهتری داشته باشد و جانش آنجا آرام گیرد می تواند نشان از این باشد که به تفکرات آنها نزدیک شده و در واقع به نوعی ولایت خود را به دست کفار سپرده.

    این بخش از موضوع عام بود. در واقع هر فردی با اوصافی که ذکر شد می توانست مصداق این جملات باشد، از جمله نویسنده وبلاگ. از آنجایی که من نه شناختی از نویسنده وبلاگ دارم و نه خصومتی دلیلی بر اینکه بخواهم چنین حکمی در موردشان بدهم وجود نداشت.

    نکته دوم به ایشان بر می گشت و موضوعش حکم نفاقی بود که در انتهای مطلب داده بودند. مقصود این بود که اینقدر راحت نمی توان در مورد دیگران قضاوت کرد و اگر فردی بخواهد می تواند در مورد خود شما هم قضاوت کند اما من چنین کاری نمی کنم.

    فکر می کنم ترکیب این دو موضوع موجب پیچیدگی مطلب شده بود.
    آقای رولز رویس، حالا چرا محو شدی یهو؟
  • اعتمادسعید
  • خیلی جالب و منطقی به نظر می رسه

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی