حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

حبذا ..

دوشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۱، ۱۱:۵۵ ق.ظ

سخت ست خواندن نامه ای که با این شعر آغاز شود :

ز تو خواهش غرامت نکند تنی که کشتی
ز تو آرزوی مرهم نکند دلی که خستی
کسی از خرابه ی دل نگرفته باج هرگز
تو بر آن خراج بستی و به مملکت نشستی

و اما بعد
...

.
سخت ست ..


پ.ن: نه مخاطب این نامه من بودم، نه نویسنده ی آن ... صرفا شاهد و معتمد ماجرایی بودم .. و وقتی کسی یک نامه را اینطور شروع میکند، معلوم ست که نامه ی آخر ست ...
  • ۹۱/۰۸/۱۵
  • ح.ب

نظرات  (۶)

خیلی هم سخت نیست !


آن نه گفتنت...
که برو
شه به خانه نیست...

آن ناز و باز؛ تندی دربانم آرزوست.....
ولی برای منم سخته....شاید، حتا، به "و اما بعد" هم نرسم...
این هم آغاز نامۀ ما:
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخر الامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
چند با آدمئی چند پریزاده کنی
کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی

و اما بعد
خودتان را ناراحت نکنید
کل شیء هالک الا وجهه
باز خوبه تو شاهد ماجرا هستی...ما خود ماجرا هستیم :دی
ما خود ماجرا هستیم ...... و گاهی"سخت" واژه ناقصی است ......................
ز غرور ناز گفتی که مگر هنوز هستی........

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی