از تنهایی ..
چهارشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۳۱ ب.ظ
بیش از هفتاد و دو ساعت ست که از محوطه ی اتاقم بیرون نیامده ام. کسی را هم ندیده ام. ذهنم خالی ست از دنیای بیرون. گرچه آتش هاست که زیر خاکستر این روزها زبانه می کشد انگار. من اما ترجیح می دهم در هیجان بازی رئال بارسا، در به دست آوردن فرمولی برای زنجیره های مارکوف، در کتابی تاریخی راجع به صدر اسلام، در یک دنیای مجازی غرق شوم ..از پشت ِ آفتاب ِ ملایم ِ اسفند، چشمم را هم بگذارم و بگذارم صورتم به خورشید عادت کند ..
تنهایی نعمتی ست که اگر کسی قدرش را نداند، خداوند با حکمت ش از آدم آن را سلب می کند ...
.
.
- ۹۱/۱۲/۰۹
امان از تنهایی های غریب ما در غربت...احساس می کنم بقدری "آدم" کم می بینم که به پرگویی و پرنویسی افتاده ام... تنهایی تنها نعمتی است که از خدا می خواهم از ما دریغش کند...