حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

نیست که بر کند یکی زمزمه ی قلندری ...

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۷:۰۱ ب.ظ

" شهامت از آن ِ آنان ست که خودشان را یک روز صبح در آینه نگاه می کنند ... و روشن و صریح این عبارت را به خودشان می گویند. فقط به خودشان: "آیا من حق اشتباه کردن دارم؟" فقط همین چند واژه .... شهامت ِ نگاه کردن به زندگی ِ خود از رو به رو .. و هیچ هماهنگی و سازگاری در آن ندیدن .. شهامت ِ همه چیز را شکستن .. همه چیز را زیر و رو کردن ... به خاطر ِ خودخواهی؟ خودخواهی ِ محض؟ .. البته که نه .. نه به خاطر ِ خودخواهی .. پس چه؟ غریزه ی بقا؟ میل ِ به زنده ماندن؟ روشن بینی؟ ترس از مرگ؟ شهامت ِ با خود رو به رو شدن! دست ِ کم یک بار در زندگی .. رو به رو با خود .. تنها خود .. همین .. " 

من او را دوست داشتم ... آنا گاوالدا ..

.

.

.

پ.ن: دیشب به عزیزی می گفتم، ترجیح می دهم عاشق ِ خطا کرده ی خدا باشم تا زاهد ِ بی نقص ِ متوقع از خدا ...

.

  • ۹۲/۰۱/۳۱
  • ح.ب

نظرات  (۲۲)

یکی از استادامون همیشه اینو میخوند از حافظ:
نصیب ماست بهشت، ای خداشناس برو
که مستحق کرامت، گناهکارانند...
فکر می کنم این قالب وبلاگ به تو و نوشته های این وبلاگ نمیاد... یه کم مزورانه است و من واقعاً سادگی قالب قبلی رو بیش تر می پسندیدم...شما این طور فکر نمی کنی؟ 
پاسخ:

بهرحال سرش زحمت کشیدم. و تحمل بایدش ...

عاشق خطاکار! تعبیر جالبیه جمع عشق با خطا  

خدا قسمت اولشو روزیمون کنه

عاشقی دردسری بود نمی دانستیم حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم 

 حالا نمی فهمم چرا اینقدر به قالب وبلاگ گیر میدن!! اگه حرفی زده شه که ارزش خوندن داشته باشه چه فرقی میکنه تو چه قالبی

  • محمد رستگارفر
  • سلام آقا حمید

    خوبید؟ وبلاگ شما برادران رو با هم پیدا کردم. البته دل آرام رو قبلا می خوندم تا زمانی که متوقف شد. یادتون هست ماه رمضان محضر آقا؟ قرار بود یه روز بیایید باتون مشورت کنم! البته قطعا اومدید ولی من نتونستم ببینمتون
     
    این برادر یا خواهر "مهمان" چه زیبا اشاره کردند به مداحی برادر مطیعی :

    عاشقی درد سری بود نمی دانستیم...  حاصلش خون چگری بود نمی دانستیم...

    حافظا روز اجل گر به کف آری جامی

    یکسر از کوی خرابات برندت به بهشت

    شاید بنده خطا کرده خدا... آقای پناهیان در مباحث تقوا می گفتند که ائمه هیچ گاه خود را عاشق خدا نمی خواندند همیشه می گفتند بنده خدا...

    لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ... عشقبازانِ چنین مستحق هجرانند

    مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار... ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند


    پاسخ:

    بله. منظور همان بندگی ست ..

    بگذر از خویش اگر عاشق دلباخته ای .. که میان تو و او جز تو کسی حایل نیست

    رهرو عشقی اگر خرقه و سجاده فکن .. که بجر عشق تو را رهرو این منزل نیست

    اگر از اهل دلی صوفی و زاهد بگذار .. که جز این طایفه را راه در این محفل نیست

    علم و عرفان به خرابات ندارد راهی .. که به منزلگه عشاق ره باطل نیست ...

    سلام
    قالب خوبی است واقعا
    کمال عاشقی، بندگی است .اما برخی عکس این را صادق می دانند
    سلام.
    خیلییییییییییییییییییییی خوب شده اینجا....
    اون یکی ام قشنگ بود
    اما اینم قشنگه واقعن..........
    -----------------------------
    تا نسازی بر خود آسایش حرام...
    کی توانی زد به راه عشق گام.............
    عاشق خطا کار...........................................
    ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر
    وه که در کار غریبان عجبت اهمالیست ...

    امام صادق علیه السلام: اِنَّ اللهَ عَلِمَ اَنَّ الذَّنبَ خَیرٌ لِلمُومنِ مِنَ العُجبِ وَ لَولا ذلک مَا ابتُلِیَ مُومِنٌ بِذَنبٍ اَبَداً.

    خداوند می دانست که برای شخص مومن گناه از عجب بهتر است و اگر این طور نبود، شخص مومن هیچ وقت آلوده به گناه نمی شد.

    کافی جلد2 صفحه313
    البته حدیث بالا در تخفیف عجب است نه جایز الخطا بودن
    بررفت و برگذشت سر ما ز آسمان
    کز ذوق عشق از سر و دستار فارغیم
     
    ما لاف می زنیم و تو انکار می کنی
     
    ز اقرار هر دو عالم و ز انکار فارغیم

    جای جدیدتون رو تبریک میگم امیدوارم مطالب خوب شما و همه دوستانی که نظراتشون رو اینجا میذارن ادامه پیدا کنه...

    بحث عشق که میشه همه دوست دارن تو بحث شرکت کنن و حرفشونو بزنن خیلی از نظرات و مطالبی که نوشتید لذت بردم. ممنون

    چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم

    که یاد می نکند عهد آشیان ای دوست

    غم تو دست برآورد و خون چشمم ریخت

    مکن که دست برآرم به ربّنا ای دوست

    من ترجیح میدم دومی باشم. توقع از خدا اتفاقاً چیز بسیار خوبی ست. 


    با وحید یه جورایی موافقم.. عاشق وقتایی هستم که قدرت چانه زنی بالایی دارم...
    خیلی جالب بود خیلی ...
    16 تا نظر در مورد پ.ن پست، در مورد متن اصلی اونجایی که دست ِ کم یک بار در زندگی .. رو به رو با خود .. تنها خود .. .. " .... هیچی  این خیلی جالب نه ؟
    ما آدمها موجودات عجیبی هستیم خیلی عجیب ما حتی اینجا در کامنت دانی وبلاگی هم جرئت روبرو شدن با خودمونو نداریم  ...
    پ.ن1 : تقریبا بهم ثابت شده که خیلی وقتها کامنت اول در خط دادن به کامنتهای بعدی به شدت موثر است
    پ.ن 2 قصدم زیر سوال بردن کامنتهای دیگران یا قضاوت در موردشون نیست نه ...فقط  خیلی برام جالب بود خیلی....
    من همین لحظه کامنت قبلی خودمو رد میکنم کاملا ...

    به s.k

    کامنت اول در مورد عشق از بنده بود. با پ. ن1 تون در مورد جهت گیری ناخود آگاه کامنت ها از هم ،موافقم. در مورد جرأت روبرو شدن با خودمون هم تا حدی همینطور البته در مورد خودم عرض میکنم. اما اینکه گاهی پ. ن از متن اصلی  مهم تر میشه عرض کنم که بعضی متن ها در مورد حال یا تجربه آنی نویسنده و ناشی از یک اتفتاق خاص خودشه که تو اون  لحظه دیگران  خیلی حسش نمیکنن

    بله سکوت در مورد چیزی که حسش نمیکنیم عاقلانه ترین کار  ...
     هر چند من خودم دچار شک شدم که شاید برداشت من اشتباه بوده برای همین کامنتمو و رد کردم
    پاسخ:
    سکوت من هیچ چیز رو نشون نمی دهد عمدتا .. حتی حرف زدنم هم ..
    چه بگوئیم !!!
    بله ....



    هر دو به یک اندازه در خطر فروریختن هستند...عاشق خطاکرده و زاهد بی نقص متوقع...به اندازه خوف و رجا شاید...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی