حاشیه ی مهم تر از متن ..
واقعیت اینست که اتفاقات مهمّ زندگی بیشتر اوقات در جزئیات رخ می دهد. در چیزهایی که در وهله ی نخست به چشم آدم نمی آیند. یا اینکه کم اهمیت به نظر می رسند ...
یکی ازین جزئیات ِ بسیار مهم، استقامت ِ روحی ست .. معادلات این دنیا منتظر این هستند که آدم یک جا کم بیاورد و از لحاظ روحی بشکند تا اینکه مشکلات را دو صد چندان بر او تحمیل کند .. باید تا آخرین ثانیه استقامت داشت .. حتی استقامت ِ غیر منطقی .. در دوران لیسانس، از آن امتحانات ِ وحشتناک ِ دشوار، یادم هست که بیشترین نمره ها را در ده بیست دقیقه ی پایان امتحان می آوردم .. دقیقا آنجا که دیگران وا می دادند و نومید می شدند از حل گره ی مسائل .. ده ها بار این اتفاق افتاد .. ده ها بار .. دیگران عموما از من آماده تر بودند .. پدر ِ تمام کتاب های موجود را در آورده بودند .. طوری که واقعا فضای قبل از امتحان، دلهره آور بود .. از تفاوت سطح ِ آمادگی من با آن ها .. ولی کشف کرده بودم که می شود با بضاعت ِ کمتر ولی استقامت ِ بیشتر از دیگران سبقت گرفت .. هرقدر هم که این استقامت غیر منطقی به نظر می رسید ..
یکی دیگر ازین جزئیات، فهم این مطلب ست که هیچ چیز در این دنیا آنقدرها هم مهم نیست ... یعنی ذهن ِ معاش انسان، نباید کل ِ ذهن آدم را اشغال کند .. باید همیشه ی خدا بخشی را فارغ از دسترس دنیا قرار داد .. فضایی که موضوعات دنیوی چندان بدان راه پیدا نکنند .. خوشبختی های پایدار معمولا درین ناحیه رخ می دهند .. ذهن معاش، به اقتضای روزگار بالا و پایین بسیار دارد .. یک روز قهرمان می شوی، یک روز هم شکست می خوری .. یک روز ازدواج می کنی و خوشحالی .. یک روز هم شاید طلاق گرفتی و شکسته .. یک روز فرزندت به دنیا می آید و شادمانی .. یک روز هم والدینت از دنیا می رود و ... خلاصه، آدم نباید سرخوشی ِ ذهنی اش را سراسر به حوادث دنیا گره بزند ...
.
.
پ.ن:
عمری گذشت و پیر شدیم و بهار رفت ...
.
.
- ۹۲/۰۲/۰۵