حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

"من سرهنگ نیستم، دلتنگم ..."

پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۱۹ ب.ظ

نماز دو نفره در فرودگاه. سوره ی رحمن. چمدان های بنفش. کپسول ِ اکسیژن مادربزرگ. التهاب. سحرهای سکوت. حلم ِ پدر. خستگی. مسئولیت. شانه هایم. زندگی. دردهای گذرا. اجتماع فامیل. نوستالژی محض. ماشین ِ بشیر. "اونکه میگن میاد و غم میره". عقد پویا. دعوت به افطاری. سرگردانی. وحید. محمد. مادر. ملحفه ی خاک گرفته. شمردن قدم های مادربزرگ. تسلیم. امیدواری. رضایت. تسلیم. زندگی ...

.

.

من دچار خفقانم .. خفقان .. بگذارید که حرفی نزنم ...

.

  • ۹۲/۰۴/۲۰
  • ح.ب

نظرات  (۱۰)

اگه واقعن منظورتونپبا خواننده های اینجاست
من که یکی از اونام
نمیخوام بذارم که حرفی نزنین..............(عصبانیت )
باید حرف زد............
برای هرکسی که صلاح میدونین....
محــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــض
رضـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــای
خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــداااااا.........:l

دلم رو شکوند حرفاتون.....
بسکه دلتنگم اگر گریه کنم میگویند..
ذره ای قصد نشان دادن دریا دارد.............................
یاعلی
قبل از اینکه به دنیا بیام غم توی سرنوشتم خونه کرد، شایدم با من زاده شد! نمیدونم
توی تمام عمرم تا حالا جز غم و انزجار و استیصال احساسات بهتری رو به ندرت تجربه کردم
جالب اینجاست که به این غم انگار عادت کردم! شایدم دوست دارم باشه.
اما غم تو...از جنس خاصیه..نمیدونم هنوز نفهمیدم..باور نمیکنم برخی شایعات رو..
دیگه دلم نمیخواد دلداری بدم! 
هزار دام به هر گام این بیابان است
 که از هزار هزاران یکی از آن نرهد
پاسخ:
دقیقا ..
به مهدی :

فکر کنم حدیث چهارم یک اشتباهی دارد.
اینکه از امام محمد تقی جواد علیه السلام است و نه امام محمد باقر علیه السلام.
ابوجعفر ثانی امام جواد است.
مردم از بس چشم انتظار موندم
یه ریز میام چک میکنم ببینم خبری شد ازتون باز یا نه ....:l
پاسخ:
سلام. ممنون. خوبم ..
و لا حول و لا قوة الا بالله 
خدارو شکر...................................................................
شکر......

نمیرسیدم و می رفتم...
سرم به سقف بلورین آسمان می خورد
صدای سرد نفس های برف می آمد
صدای گردش ارواح و چرخش افلاکصدای بال ملائک
صدای حرف خدا...
صدای خسته ی من
که بی امید به دیواره ی زمان می خورد...
*
هنوز تا سر آ« قاف سر کشیده به ماه
هزار صخره ی تند بلند فاصله بود
صدایی از دل تاریک دره های کبود
مرا به نام صدا میکرد
نمیشنیدم و می رفتم....

تنم که تاب گذشتن نداشت ،در می ماند
دلم که از همه کس می گریخت ،می آمد..
"دلی که سنــــگ ستم های این و آن میخورد.."

*

گریز بود از این غربت ملال،گریز..
از این جهان که در آن جهل داوری می کرد
از این هوا که سموم هلاک می آورد
از این ستم که بر این خلق بی نوا می رفت
وز این نفاق که خون برادران می خورد...

*
نمی رسیدم و می رفتم
چنان رمیده ، چنان خشمگین ، چنان دلتنگ
" که بغـــض شعله ورم راه بر نفـــس می بست.."
گسسته بودم از هرچه تارو پودم را
به این هیا هوی اندوهبار می پیوست...
*
نمی رسیدم و می رفتم
به ای امید که یک جا تمـــام روحم را
در آن طراوت بی انتها بیفشانم
به آن صداقت بی ادعا بپیوندم
*
فراز گردنه ها
صدای همهمه ی گنگ باد می آمد
مرا به غــــربت صحرای یاد می افکند...
کلام ((سعدی)) در گوش من صدا میکرد:
(جهـــان بر آب نهادست و آدمــــی بــر بــاد
غلام همـــت آنم که دل بر او ننهاد)
لبالب از اندوه
چو رعد -خنده زنان-نعره میزدم در کوه:
-غلا همت آنم که دل از او بـــــــــــرکنــــد......!
*
گذشتم آخر از آن صخره های تند بلند
رسید پایم بر بام آن نهایت دور،
سرم به سقف جهان میخورد!
*
به زیر پایم در پرده های دود و غبار
شکوه پهنه ی گسترده ی زمین پیدا
نه سبز و سرخ چمن بود و ارغوان فای داد
هزار زخم بر آن روی نازنین پیدا.
به جای نغمه ی شادی ،به جای خنده ی مهر
به خانه خانه ی آن شعله های کین پیدا.
"غمـــی چو کوه بر جــانم فرود می آمد
غمی که آتش آن مغز استخوان می خورد!"
*
از آن ستیغ ستوه
ستیزگاه بشر را نگاه میکردم
سر گریستنم بود.
" همیشه در دلم این آرزو ، که از سر درد
چو کودکان بگذارم سری به دامانی
به های های بگریم مگر که سیل سرشک
برد ز راه سبکباری ام به سامانی.."
*
غریب ، تنها ، گریان ، زپا در افتادم
شکفته روی سرم آسمان روشن پاک.
دگر نه آب،نه آـش ،نه خاک
                                  تنها باد
درفش سروری اش بر جهان تکان میخورد..!


------
ببخشید طولانی شد هرجاشو خواستم فاکتور بگیرم دلم نیومد
داشتم با خودم زمزمه ش میکردم احساس کردم
به شما خیلی میخورده...
نوشتمش......
از فریدون مشیری این شعر.....
یاعلی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی