لحظه نگاری (8) ..
جمعه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۴۱ ب.ظ
می گویند علامه در نجف اوضاع شان سخت می شود. می رود بارگاه مولا، تضرع می کند که ما درین شهر مهمان شما هستیم و وضع مان به تنگ آمده ست. عصر همان روز گویا یکی از آشنایان مقدار ناچیزی پول می آورد. روزی ِ چند روز بوده ست و بس. همین. علامه می گوید که همان موقع فهمیدم که قسمت ِ ما درین شهر تمام شده ست ... و باید رفت ..
.
.
- ۹۲/۰۶/۲۹