هیهات من الذلّه ..
" اکنون که من به فکر رسیدن به ساحلم
در فکر غرق کردن کشتی ست ناخدا ... "
- ۹۲/۰۷/۰۶
" اکنون که من به فکر رسیدن به ساحلم
در فکر غرق کردن کشتی ست ناخدا ... "
"در این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند. هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست. چه بسا آنهایی که تا دیروز در برابر این نظام جبهه گیری کرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حکومت جمهوری اسلامی ایران از صلح و صلحطلبی به ظاهر دم می زدند، امروز نیز با همان هدف سخنان فریبنده دیگری را مطرح نمایند، و جیره خواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند و ملی گراهای بی فرهنگ برای از بین بردن خون شهدای عزیز و نابودی عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند. که انشاءاللّه ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیاری جواب همه فتنه ها را خواهد داد.
من باز می گویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشنده تر است، ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم و نکته ای که تذکر آن لازم است این است که در قبول این قطعنامه فقط مسئولین کشور ایران به اتکای خود تصمیم گرفته اند.
و کسی و کشوری در این امر مداخله نداشته است. مردم عزیز و شریف ایران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش می دانم و شما می دانید که من به شما عشق می ورزم و شما را می شناسم، شما هم مرا می شناسید. در شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهی ام بود.
شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم و اگر آبرویی داشته ام با خدا معامله کردهام. عزیزانم، شما می دانید که تلاش کرده ام که راحتی خود را بر رضایت حق و راحتی شما مقدم ندارم. خداوندا، تو می دانی که ما سر سازش با کفر را نداریم. خداوندا، تو می دانی که استکبار و امریکای جهانخوار گلهای باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویی ، و ما تنهای تنهاییم و غیر از تو کسی را نمی شناسیم و غیر از تو نخواسته ایم که کسی را بشناسیم. ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی. خداوندا، تلخی این روزها را به شیرینی فرج حضرت بقیةاللّه – ارواحنا لتراب مقدمه الفداء – و رسیدن به خودت جبران فرما."
در خصوص آقای هاشمی بنده هیچ قرابتی با ایشان ندارم و تفکرات ایشان را در بسیاری موارد قبول ندارم. به نظرم قرائت ایشان از رابطه با آمریکا، پذیرش قطعنامه و برخی موضوعات دیگر درست نیست اما این دلیل نمی شود که کلا شمشیر بر دست بگیرم و هر فردی که به ایشان منسوب است را تکفیر کنم و مغرضانه کارهایشان را زیر سوال ببرم.
مهم آنست که نیت نظام جمهوری اسلامی ایران از این مذاکرات چیست.
به دنبال لقمه نانی می گردند و از گرفتن عکس با شیاطین بزرگ احساس شادی و غرور می کنند و یا در پی این مذاکرات به دنبال تعالی نظام و حفظ آرمان های آن هستند. می خواهند با کفار معامله کنند و یا به دنبال صلحی هستند که جبهه داخلی را تقویت کنند. من از نیت دولت خبر ندارم ولی تا مردم شریف ایران و ولی فقیه هستند خیالم راحت است که راه کج نخواهند رفت... گرچه درصد بالایی از افراد جامعه دنیا طلب شده اند اما هنوز هم این نظام پشتوانه قوی از افراد مومن دارد که برای آن تلاش و مجادهت می کنند... سختی ها را تحمل می کنند...
این نظام صاحب دارد... انشا الله با یاری خدواند و به پشتوانه امام زمان (عج) از این پیچ ها گذر می کند...
همه چیز روشن میشود. اگر این افرادی که رفتند و مذاکره کردند و به قول خودشان با کدخدا ملاقات نمودند، توانستند ماهیت امریکا را (که به قول امام راحل گرگی هستند در لباس میش) تغییر دهند به گونه ای که ارزشهای اسلام و انقلاب محفوظ بماند که هیچ، اگر این اتفاق نیفتاد و عملکرد نادرست بعضی ادامه پیدا کرد اولین کسانی که آنها را محکوم میکنند، خود مردم خواهند بود.
ممکن است مدتی طول بکشد تا دستِ پلید امریکاییها در جامعه رو شود ولی بالاخره این اتفاق می افتد.
ناخدای ما هم در اندیشه فرصتی ست که با هشیاری و کمک مردم، سکان این کشتی را به ساحل آرام برساند.
فکر می کنم یک بخش هایی باید بیشتر توضیح داده شوند تا علت این سبک نظر دادن روشن شود.
اینکه فکر کنیم آمریکا یک شبه دست از دشمنی با ما برداشته و تصمیم گرفته به خاطر ما دست از تامین منافع رژیم صهیونیستی برداره کاملا فکر اشتباهی اشت.
تحلیل من از شرایط موجود اینست که آمریکا و کشورهای غربی بازی را تغییر داده اند. می خواهند از دولت آقای روحانی حمایت کنند تا در آینده سیاسی ایران جای پای این گروه محکم تر باشد. طرح جدید آنست که رهبر ایران را منزوی کنندو یا او را منزوی و بدون جایگاه مردمی نشان دهند.
عده ای از دوستان دلسوز لطف کرند و با معرفی آقای جلیلی به عنوان کاندیدای مد نظر رهبری و حمایت از ایشان که از ابتدا هم معلوم بود جایگاه مردمی ندارند در پیشیرد رسانه ای این طرح کمک های شایانی کردند.
حال نیز با این مباحث قطعنامه و تحمیل نظر به رهبری انگار مجددا همان سناریو دارد پیش می رود تا کم کم پشتوانه مردمی رهبری کاهش پیدا کند. یا حداقل اینگونه القا شود که حنای ایشان دیگر رنگی ندارد و مردم به دنبال آرمان های انقلاب نیستند.
منظورم اصلا این نیست که این افراد طبق مصالح آمریکا قدم بر می دارند ولی رفتار هایشان ناخودآگاه بازی کردن در آن زمین است.
در شرایط فعلی ایستادن های بی منطق مقابل دولت آقای روحانی و صف کشی با ایشان به خصوص از جانب افرادی که خود را طرفدار ولایت فقیه می دانند موجب می شود که مردم ناخودآگاه بیشتر به ایشان تمایل پیدا کنند و طرفداران رهبر و ناخودآگاه خود ایشان را افرادی تندرو و کینه جو بدانند. هنوز اتقاقی رخ نداده که بتوان منطقی سیاست های این دولت را زیر سوال برد.
به خصوص در شرایطی که آنها خودشان به جایگاه ایران در منطقه اذعان می کنند.
شرایط فعلی نیازمند تدبیری است که بدون قصد آب به آسیاب دشمن نریزیم و جبهه داخلی را تقویت کنیم.
اد رویس، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا تحریم های سخت را عامل کشاندن رئیس جمهوری اسلامی ایران تا پای تلفن و مکالمه با آقای اوباما توصیف کرد و تاکید کرد که فشارها باید ادامه یابد.
دولت راستگویان :
National Security Advisor Susan Rice told CNN's Fareed Zakaria that the administration was contacted by the Iranian delegation.
"Today, somewhat surprisingly, we were contacted by them to say that President Rouhani would like to speak to President Obama on the telephone on his way out of town, and we were able to make that call come together and it was a constructive conversation," she said.
The call lasted about 15 minutes, with translation, Rice said.
http://edition.cnn.com/2013/09/27/politics/us-iran/index.html
خطاب به روزگاران
واقعا متاسفم که برای استدلالهای خود از مادرمان هزینه می کنید. احتمالا این کار شما از روی نادانی بوده است. دیگر بس است که مادر سپر بلای ما شیعیان باشد. کمی هم ما سپر بلای مادرمان شویم...
من بحثهای شما را خواندم و برایم جالب بود که وقتی که پاسخها به خانم روزگاران استدلال ندارند و کم میآورند پس مسیر صحبت را با تاکید بر زن بودن خانوم روزگارن عوض میکنند و یا شخصی که آنقدر نادان و کم دان است که واسفا میکند و وای وای که چرا از مادرشان هزینه میکنید! و شاید بخواهد چند قطره اشک تمساح نیز بریزد که معنایش اینست که دیگر خاموش شو روزگاران، نمیتوانم بشنومت چون تو زنی و زن بودنت یعنی کم بودنت مطابق به دین اسلام عزیزش!
آیا زن بودن جرم است؟
البته این را نیز میدانم که این خاصیت دین اسلام است که زن ستیز است و زن را کالایی کم ارزش میداند. با خودم میگویم وقتی پیامبری که از طرف خدا میاید در سن ۵۴ سالگی با دخترکی ۹ ساله همبستر میشود چه چیزی بیشتر میتوانم بگویم.
در هر حال من هم یک زن هستم، یک انسان که صاحب نظرم.
انسان بودن را باید آموخت چیزی که خیلی از افرادی که اینجایند هنوز نیاموخته اند.
به نظرم کمی موضع گیریها تند شده هر کسی میتواند با دلیل، نظر کسی را تایید یا رد کند نیازی به مرافعه نیست.
اما یکی از مسائلی که مطرح شده این است که گفته اند: «آمریکا و کشورهای غربی بازی را تغییر داده اند. می خواهند از دولت آقای روحانی حمایت کنند تا در آینده سیاسی ایران جای پای این گروه محکم تر باشد.. میخواهند رهبر ایران منزوی شود و پشتوانه مردمی شان از بین برود»
من فکر میکنم اینطور نباشد و لازم است انتقادات دلسوزانه ای که به دولت وارد است، صریح و شفاف بیان شود. مقام معظم رهبری اعتبارشان را از آقای روحانی نگرفته اند که اگر نخواهیم انتقاد کنیم پشتوانه مردمی شان از بین برود یا منزوی شوند. . اگر بخواهیم چشممان را به روی خطاها ببنیدم و انتقاد نکنیم ما هم به شکل دیگری در زمین دشمن بازی کرده ایم.
دولت باید اشتباهاتش را اصلاح کند که امریکا از همان ابتدا هم، اصلا نتواند پشت نقاب دولت فعلی، پایش را در ایران محکم کند چه رسد به اینکه اتفاقات تلخ بعدی به وجود بیاید. البته این به این معنا نیست که خدای نکرده آشوب دیگری راه بیفتد ولی ما این حق را داریم که قانونی نسبت به اقدامات ناشیانه دولت اعتراض کنیم..
واقعیت این است که مذاکره کنندگان ایرانی لحنشان بیش از اندازه ملایم و آرام بود و امتیازاتی را به غربیها دادند که برای ما گران تمام شد، الان مطبوعات امریکا میگوید ایران به خاطر تحریمها تسلیم شده و باید فشارها را بیشتر کنیم.
نکته آخر اینکه گاهی رهبر معظم انقلاب، قاطعانه میگویند این کار را باید انجام شود و این را کار را نه. بله در این مواقع تبعیت باید باشد اما جایی است که ایشان چیزی نمی گویند ولی واقعا به بیداری و بصیرت مردم نیاز دارند که افراد ببینند نتیجه مذاکره با امریکا چه شد و چه به دست آمد.
با توجه به اظهار نظر دو تن از دوستانم در خصوص نحوه بیان نظراتم، از خوانندگان و صاحب وبلاگ عذر خواهی می کنم اگر ناراحتی ام از شرایط موجود به شکل ناخوشیندی در نظرات ریشه دوانده و نتوانسته ام مفهوم را به درستی انتقال دهم.
از اینکه بین نظر آقای روحانی و طرف امریکایی، حرف امریکایی ها را به خاطر بی اعتمادی به این طرف می پذیرید اینقدر ناراحت می شوم که کلا کنترل آن در نوشته ها برایم به شدت دشوار است.
وقتی دیگر جبهه گیری های اسرائیلی ها اهمیتی ندارد و از کنارش می گذرند... و حتی وقتی آنها می گویند پرده از دلربایی دیپلماتیک ایران بر می دارند ما همچنان بدون توجه به شرایط سعی می کنیم نقص های مذاکرات اخیر را کشف کنیم و از آنها بدون توجه به نتایجش پرده برداریم
بگذریم... پیشتر هم گفتم اعتراض من به دلیل خوشبینی و خوشحالی از نتایج مذاکرات نبود... مساله ناراحتی از رفتاری است که آن را منصفانه نمی بینم...
نمی توانم درک کنم که چرا این موضوع اینقدر ناراحتم می کند... شاید چون باورها و تصوراتم از گروه خاصی از افراد حزب اللهی با آنچه در واقعیت رفتاری و تفکراتی شان وجود دارد متفاوت است...
باز هم ببخشید اگر اعصاب دوستان را بر هم ریختم... از صبر شما هم ممنونم.
به نظر من مقام معظم رهبری یک روش کلی را برایشان گفتند و یه سری مجوزهایی رو دادند اما این دیپلماتها بیش از حد نرمش نشون دادند. فرقی هم نمی کند اوباما تماس گرفته باشد یا از طرف ایران پیشنهاد تماس داده شده باشد و بعد اوباما زنگ زده باشد در هر دو صورت اشتباهی بوده که انجام شد. که البته دومی بسیار بدتر است. ولی خب متاسفانه این اتفاقها افتاد. با خانم روزگاران تا حدودی موافقم که نباید جار و جنجال و تندروی باشد. در فضای ارام باید این مسائل گفته شود.
ضمنا رهبری که نمیتوانند در جزییات رفتار دیپلماتها اظهار نظر کنند مثلا بگویند آقا شما وقتی اوباما زنگ زد جواب نده یا چیزهایی از این دست مثل بعضی ذوق زدگی ها و ... اینها بر میگردد به روش دیپلماتها.
با ماجرای حکمیت و تطبیق شرایط امروز با حوادث تاریخی خیلی موافق نیستم. دستِ کم فعلا نمی شود اظهار نظر کرد...
یک مشت کودکاند، به دور درخت سیب
انگشتهای کوچک تو زیر چانهات