از سراب این و آن بریده ام ..
شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۲۶ ب.ظ
یک بیماری هست که آدم از درون استخوان هایش نابود می شود امّا طول می کشد تا خودش را نشان بدهد. ولی یک آن فرو می ریزد. بی آنکه از پیش خبر کند یا کسی احتمال بدهد. آدم ناگهان از پا می افتد ..
وقتی آدم به جای خدا، به آدم ها اعتماد کند، از درون می پوسد ... همین که فکر کند که کسی هست که می تواند دردهای او را تسکین دهد، یا آرامش بخشد یا هر چیز دیگری ازین دست، خود منجر به درد مهم تری می شود .. که در نهایت آدم تنهاتر می شود .. حتی در حضور دیگران .. می پندارد که حتما زندگی در جایی دارد اتفاق می افتد که کسی هست که می تواند او را از تنهایی نجات دهد .. و او آنجا نیست ..
.
و لا تکونوال کالذین نسو الله فانساهم انفسهم ..
اولئک هم الفاسقون ..
.
- ۹۳/۰۳/۰۳