حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

یوسف من از سفر می آید و من نیستم ..

پنجشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۹ ب.ظ

انّی لاجد ریحَ یوسف .. می دانی؟ ..

.

.

  • ۹۳/۰۵/۱۶
  • ح.ب

نظرات  (۲۰)

سلام
دلم گرفت ،جمله سنگینی بود...
اگه زحمتی نبود به منم سر بزن

:)
وَ لاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّه...
تالله انک لفی ضلالک القدیم...
پاسخ:
یک یوسفم را از غربت گرفته ام، یکی دیگر هم ان شاء الله در راه ست. :)
خوش برسند :)
روایتی یونسی هم از یکی ازین یوسف ها وجود داره :)
پاسخ:
:)))))))))
حادثه هر جائی ممکن هست روی بده ولی‌ وقتی‌ به آمار و کیفیت پرواز‌ها فقط از دبی نگاه می‌کنیم آنوقت هست که حسرت می‌خوریم که چگونه شد مملکت ما با این منابع انسانی‌ و مادی حتا از حد عقل استاندارد‌ها در پرواز بهره نمیبرند ، درحالی که لوکس‌ترین و مدرن‌ترین و عظیم ترن هوبیما‌ها در تعدادی بیشمار هر روز از کشور کوچکی مثل امارت نشست و برخاست میکنند مردم بی‌ گناه ما در ایران با هواپیماهای ملخی روسی با تکنولوژی قدیمی‌ برای هر پرواز ریسک زیادی را بپذیرند و جانشان در خطر باشد .
خدایا ایران ما را از این بلاهأیی که گرفتارش شده نجات بده

آقای بازارگان وقت جواب به شما رو ندارند رهگذر! ایشان و امثال ایشان در انگلیس باید به خوشگذرانی و البته! کسب علم مشغول باشند

برایم عجیب نیست که نظر من که یک لینک خبری بود را پاک کرده ای ولی نظر "ل.ی." که کمی نیش آلود است را نگاه داشته ای. آقای بازارگان عزیز این نوع مظلوم نمایی ها ترفند شما و خط فکریتان است. چیز جدیدی نیست. شما مخالف "خبری" و "سوالی" را نمیخواهید شما مخالفی میخواهید که فحشتان بدهد. در مقابل مخالف نوع اول که جوابی ندارید بدهید و باید تسلیم شوید. اما مخالف نوع دوم "خوراک" مظلوم نمایی تان است. هنوز هم اگر فکر میکنید که به اندازه کافی "مرد" هستید جواب همان سوال اولم را بدهید.
پاسخ:

سلام. 
1. شما از هویت واقعی کسی در فضای مجازی اینجا نوشته اید. و از حقوق ایشان ست که این مطلب از صفحه حذف بشود. چون مطلب شما در مورد شخص بنده نیست و حقوق دیگران در بین ست.
2. مطلبی که شما آورده اید، کماکان یک حکم مشاوره ای برای ایشان در "شورای عالی مناطق آزاد" ست. و کارمند رسمی دولت و پست دولتی محسوب نمی شود. شما اگر اطلاع بهتری داشتین می دانستین که دولت در امور اجرایی از اساتید دانشگاه و مشاوران خصوصی استفاده می کند، و این ربطی به استخدام و منصب دولتی ندارد.
3. من نظر این دوست دیگر را گذاشتم، چون واقعا مربوط به خودم بود و از حیطه ی حقوقی که خواننده دارد خارج نیست. دلیلش فقط همین بود.
4. باور نمی کنید که چقدر این پشتکار شما در خصومت برایم عبرت آموز ست. شک ندارم که اگر در محیط غیر مجاز با هم روبرو می شدیم، پشیمان می شدید ..
باقی بقایتان
ح.ب


سلام:
١_ من خبری از خبرگزاریها گزارش کردم. فکر نمیکنم رازی بوده باشد یا آبروی کسی را برده باشم. مگر شما یا ایشان از پست جدید ایشان شرمنده هستید که نقلش را نامناسب میدانید؟
٢_ فکر میکنم شما بهتر از من فرق "مشاور" و "معاون" را بدانید. بنابرین فکر میکنم بهتر است این نظرتان را تصحیح کنید. به نظر میرسد که پست جدید ایشان "معاون" است نه "مشاور".
٣_ قبول کردم.
٤_ من خصومتی با شما ندارم. اما در میان دوستانم (که شما هم بالقوه جزوشان هستید) امثال شما فراوان دارم که در چند چیز مشترکید: اول عمیقا به سطوح مدیریت میانه و کلان حکومت وابسته اید و این ربطی به اینکه احمدی نژاد سر کار باشد یا خاتمی ندارد. دوم: در اروپا و امریکا درس میخوانید و هر روز گله میکنید که چرا اینجا هستید و هرگز هم جواب نمیدهید که پس چرا اینجا مانده اید. سوم: فکر میکنید که با لیاقت خودتان "درس میخوانید" در حالی که وضعیت تان عمیقا متاثر از رانت خواری است همان رانتی که مثلا شما را به مدرسه ا.ا. راه میداد اما آن دیگری که پدرش فلان کاره ص.د. نبود را راه نمیداد. همان رانتی که شما را وقتی "تنها و غمگین" هستید یا "در خلسه عبادت" فرو رفته اید از پل صدر تا تجریش میبرد اما دیگران را بالاتر از دو راهی قپان نمیبرد. همان رانتی که ... چهارم: فکر میکنید چون دونفر در ایران برایتان به به و چه چه کردند دیگر هرکسی در محیط غیر مجاز ببیندتان پشیمان میشود. برادر مثل شما کم ندیده ایم و پشیمان هم نشده ایم. شما دست به نقد جوابهای مجازی من را بده بعد در مورد نسیه ملاقات حضوری صحبت کنیم.
پاسخ:
1.  از حقوق من ست که : الف) هویت حقیقی ام اینجا محفوظ بماند.
                                  ب) اطلاعات خصوصی و ارتباطاتم با افراد حقیقی درینجا محفوظ بماند.
     
     از حقوق ایشان ست که: الف) اخبار مربوط به ایشان جز از طریق خبرگزاری ها با مجاری قانونی منتشر نشود.
                                     ب) نسبت شان با صاحب مطالب اینجا محفوظ بماند و منتشر نشود.

از مطالب فوق به سادگی استفاده می شود که نظر شما ناقض حقوق بنده و ایشان بود و بایستی حذف می شد.

2. 
 اولا: معاونت یک شورا کماکان یک حکم مشاوره ای ست.
 ثانیا: طبق قانون، بازنشستگان حق استخدام دولتی ندارند مگر اینکه هیئت وزیران در مورد شخص شان مصوب کند. در غیر اینصورت کارمند دولت محسوب نمی شوند و قراداد ساعتی و مشاوره ست. ایشان شش ماه پیش رسما بازنشست شدند و مصوبّه ای هم نبوده و لاجرم اصلا نمی توانند منصب دولتی داشته باشند و کماکان سمت شان مشاوره ای ست.

4. واقعا برایتان متاسفم که اینچنین ساده تهمت می زنید. مثلا همین یک جمله "همان رانتی که مثلا شما را به مدرسه ا.ا. راه میداد اما آن دیگری که پدرش فلان کاره ص.د. نبود را راه نمیداد " دروغ و تهمت ست. مضاف براینکه حتی به لحاظ تاریخی هم نادرست و خنده دار ست. از صفات شیطان ست که هر شنیده ای را برای تخطئه استفاده کند. 

و السلام
                                  
معذرت فضولی میکنم
همینجوری میپرسم خانومت خارجیه
@ رهگذر

یهتره سعی کنی از تهمت زدن به بندگان خوب خدا پرهیز کنی. چون هم در این دنیا روحت  اذیت می شه، هم اون دنیا کیفر می بینی. حتی بهت توصیه می کنم راجع به بقیه بندگان خدا هم همین توصیه رو عمل کنی.
دوباره سلام,
١_ شما حق دارید هر نوشته ای را که خواستید نگاه دارید و هرکدام که خواستید را پاک کنید. فقط جهت یاداوری بود که غیر از خدایتان کسان دیگری هم هنوز هستند که چشم و گوششان باز است.
٢_ من در مورد نوع قرارداد ایشان که مشاوره ایست یا ساعتی است نپرسیدم. هیچ اهمیتی هم ندارد که چگونه حقوقشان را میگیرند. بحث بر سر این بود که در جواب سوالی از من گفتی که ایشان با دولت جدید همکاری نخواهد کرد. گویا میکنند حقوقشان ساعتی بیاید یا استخدامی رسمی یا اصلا نیاید در این که ایشان به همراه آقای ترکان در دولت جدید فعالیت دارند تغیری ایجاد نخواهد کرد.
٤_ مطمئن نیستم منظورتان از تهمت چیست. یعنی میگویید در مدرسه ١.١. همه نوع آدمی با نسبت یکسان یافت میشود؟ یا اصولا مدرسه ای برای فرزندان مدیران میانه و کلان کشور است؟ یک نگاهی به لیست همکلاسانتان بیاندازید ببینید چندتا فرزند وزیر و وکیل و سردار سپاه در کلاستان بود بعد بگویید تهمت میزنم. برادر من شما و همه قشر شما تا خرخره از رانت های دولتی و حکومتی استفاده کرده و میکنید. اینکه چه روزی ایشان به ص. د. پیوسته اصل این قضیه نیست. اصل این قضیه این است که شما با سلاح برابر با دیگر کودکان همسالتان نبرد نکرده اید. رانت برده اید و فکر میکنید آنقدر قوی شده اید که هرکس با شما مواجه شود پشیمان خواهد شد. برادر نبرد مساوی کن و ببین برنده میشوی یا نه. همین الان هم که نبرد نابرابر کرده اید هنوز هم نبرده اید چه رسد به اینکه پای نبرد برابر بیایید.
٥_ اینها را به مثابه دشمنی من نگیر. اگر دشمنت بودم که بدون اطلاعت زیر زیرکی کاری میکردم. آنقدر جرات دارم که حرفم را رودر رو بزنم. نه فقط به تو بلکه به ده ها دوست دیگرم که پدرشان (و بعضا خودشان) وزیر و وکیل و سردار هستند. نه فقط الان که دیگر ایران نیستم همان موقع که ایران بودم هم آنقدر جرات داشتم که حرفم را رک و روراست بزنم. دشمن هرچه باشد رک و روراست نیست. مخالف شاید اما دشمن؟ به من که نمیچسبد وصله اش.
پاسخ:
سلام.

2. این نقل قول شما از من صحیح نیست. که "ایشان با دولت جدید همکاری نخواهد کرد". حتی در نقل قول هم صادق نیستید. من فقط پذیرفتن سمت دولتی از طرف ایشان را عنوان کردم. 

4.
آنجا مدرسه ای عمدتا با گرایش های چپ شدید بود. البته اکثر بچه های کلاس واقعا پدرانشان هیچ سمت مهمی نداشتند. و تقریبا تا جایی که من اطلاع دارم بدون آزمون ورودی (شبیه کنکور سراسری و کاملا عادلانه) کسی وارد نشده بود. شاید کمتر از ده درصد بچه ها کسانی بودند که پدرانشان مدیران سیاسی اصلاح طلب آن زمان بودند. در مصاحبه شاید وزن بیشتری به آن ها داده بودند. اتفاقا من همانجا بود که با خوی مشارکتی ها آشنا شدم و از آن به بعد دیگر طرفدار خاتمی نبودم. چون از نزدیک می دیدم چه کسانی او را اداره می کنند. 
کماکان تکرار می کنم. من از رانت دولتی پدرم هرگز استفاده نکرده ام. ولی از رانت علمی، دینی و شخصیتی ایشان بسیار استفاده کرده ام. هذا من فضل ربّی ..

5.
هم شما را می شناسم، هم خدا را می شناسم ... 
یه روز پرده ها کنار میره
زلزله ای بپا میشه
هر کس پی کار خودشه
دیگه مهم نیس "اون یکی"ها  چیکار میکردن و کجا میرفتن و ...
+
دوستم امروز مثل خیلی وقتای دیگه که خواست دعا کنه گفت: "خدا حفظت کنه"
یه لحظه دیدم در عین سادگی چه دعای خوبیه...
خدا حفظت کنه
+
قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق...
رهگذر عزیز ما دنبال یک نماینده برای بیزینس در خارج از کشور می گردیم شما خیلی پشت کارت خوبه میشه از همین جا با هم آشنا بشیم و کار کنیم شاید فتح باب بشه  یه پولی از توش در بیاد . البته کشوری که شما هستی مهمه که به حوزه فعالیت ما بخوره یا نه . شاید سرت به یه کاسبی اگر بند بشه دست از سر این حبذا هم برداری . یه پولی هم گیرت بیاد زیاد دیگه نق نزنی . شاید .
@...
من خارج از فضای مجازی نه صاحب این وبلاگ را می شناسم و نه رهگذر را. با نظرات رهگذر هم مخالفم اما این را بوضوح می توانم حس کنم که رهگذر فردی دغدغه مند است. به طنز بخواهم بگویم می توانم بگویمتان با نگاه کاسبکارانه خودتان وارد مسئله ای که به شما مربوط نیست نشوید : )

به hhj
سلام . من هم احساس می کنم ایشان لباس دغدغه مندی بر تن کرده و خیلی ماهرانه می خواهد دربین این درگیری چیز خاصی را به مخاطب القا کند . و رعایت بعضی مسائل و نگفتن بعضی حرفها و احتیاط ایشان و حتی پذیرفتن بعضی مسائل همه هدفمند است و می خواهد چهره ای منطقی از خود نشان دهد . ولی همه نقاب است و اگر شرایط تغیر کند این ادبیات ها هم تغییر می کند .


به رهگذر :
شما هم خوب می نویسی و خوب می گویی ولی مخاطبت را نمی شناسی
اینها که اینجا می آیند بیشترشان  رانت خوار هستند و از این دست حرفها خیلی شنیده اند ولی فقط نوع رانتشان فرق دارد اینها رانت انقلابی بودن را دارند و این حرفها محدوده اثرش اینجا نیست آب در آسیاب کوبیدن است
همان کاسبی که لا اقل  دنیا درش باشد پسندیده تر است . یا جایی که حبذا و امثالهم را نشناسند
...: من اگر کاسب بودم جایی بساطم را پهن میکردم که خریدار داشته باشد. مگر سخت است نیما راشدان شدن؟ من قشر خوانندگان این وبلاگ را میشناسم. همانطور که گفتم با هیچ کدامشان هم دشمنی ندارم. اگر هم به قول شما روزی ورق برگردد (که به نظر من هرگز برنخواهد گشت), آن روزی که بسیاری آرزویش را دارند تا "سر هر درخت یک آخوند آویزان کنند", آن روز من را نزدیکترین دوست خود خواهید یافت. من دکه یخ فروشی ام برده ام قطب شمال انداخته ام. پس دنبال کاسبی نیستم. وصله هم اگر میزنید آن یکی را بزنید که میچسبد. نویسنده وبلاگ را میشناسم. او را انسان بدی نمیدانم. او و بسیاری از خوانندگان این وبلاگ و بسیاری از دوستان غیر مجازی من خودشان هم نمیدانند که چقدر با شعار هایشان فاصله دارند. اینکه از او خواستم به لیست همکلاسانش نگاهی بیاندازد به خاطر این است که به او یاداوری کنم در پنهان ترین زوایای ذهنش آنجا که فکر میکند فرصت هایش با آن دیگری که پدر و مادر معلمش را از کار اخراج کرده بودند یا آن دیگری که در شش سالگی پدرش را اعدام کرده بودند یا آن دیگری که دوم دبیرستان بود و با برادر دوقلویش رفت جنگ و برادرش را از دست داد برابر بوده باید تغییری بدهد. میخواهم یاداوری کنم که با "اردوی جهادی" رفتن شما نه شهید میشوی نه برادر شهید نه فرزند شهید. میخواهم به او یاداوری کنم که خانواده شهدا و خانواده مدیران جمهوری اسلامی دو مجموعه هستند که تقریبا هیچ اشتراکی ندارند. اینکه شعار بدهی که نگران "خون شهدا" هستی شما را به ایشان نزدیک تر نمیکند. من بساطم را آورده ام جایی پهن کرده ام که انسانهایی می آیند که شرف دارند. میخواهم چشمشان را به آن زاویه ای از زندگیشان که نمیبینند (شاید حتی نمیخواهند ببینند) باز کنم. به زاویه ای که در آن "بچه مثبت حزب الهی" نیستند. به زاویه ای که در آن حق انسانهای زیادی از بین رفته باشد تا نقاب مثبت بودن بر صورت ایشان باقی بماند. امیدم به این است که شرف داشتنشان بهشان اجازه دیدن و هضم کردن حقیقت را بدهد. کسانی که خودشان هم ته دلشان میدانند که در باره چه چیزی صحبت میکنم ولو اینکه بیایند در اینجا هم بنویسند که فلان چیز را گفته اند و بهمان چیز را نگفته اند. آنها که حتی اگر غرورشان اجازه ندهد در اینجا قبول کنند که رانت خورده اند در ضمیرشان چیزی بهشان بگوید "هی فلانی" انگار این رهگذر خیلی هم بیراه نمیگفت.
پاسخ:
سلام.

من به شدّت با اینکه نوشته اید موافقم. ما کجا و یک قدم شجاعت آن ها کجا. کاش یک ذرّه صداقت شهیدانم بود ... 

شما "قشر خوانندگان این وبلاگ" را نمی شناسید. ممکن ست بخشی از آن ها که تصادفا اینجا آمده اند را بتوانید در مدل های ذهنی تان طبقه بندی کنید، ولی بدانید که بنده بهتر از شما می شناسم خوانندگان اینجا را و نوع تفکّرات شان را. 

تنها نصحیت فعلی من به شما اینست که سعی کنید نوشته هایتان حالت یک "گزارش یا مقاله ی علمی" داشته باشد. بشود جمله به جمله اش را تصدیق کرد. یا حداقل به دیگری رفرنس داد. اینطور مجبور نیستید در دفاع از خودتان به زحمت بیفتید. دغدغه خوب ست ولی راه ابرازش از خود دغدغه مهم تر ست.

باقی بقایتان



طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس

حضرت علی ع خطبه 176

فکر کنم همه ما بجای اینکه تو کوک مردم باشیم به فکر خودمان باشیم و به جای اینکه به جای خدا کار کنیم و دیگران رو زیر نظر بگیریم به عیبهای خودمون نگاه کنیم

به رهگذز:

اگر شما هم انشاء الله در قطب شمال بیشتر به فکر خود باشید و ما هم در ایران به فکر خودمون و حبذا هم به فکر کارهای خودش همه بهتر نتیجه می گیریم تا اینکه به هم گیر بدیم
هممم..
زود زود باید وبلاگتونو رفرش کنم، مبادا پستی رو از دست بدم ..! از این پست ها که اتفاقا خیلی هم جالبن، ولی زودی حذف میشن! آخه چرا؟! :)
التماس دعا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی