تو همچو باد بهاری گره گشا می باش ..
شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۵۲ ق.ظ
حرفی بزن، چیزی بگو، کاین بغض در من بشکند ...
.
.
پ.ن: در ایوان به نماز ایستاده بودم. سلام که می دادم میان ابرها را نگریستم و با خود گفتم " خدایا، می بینی ام آیا ؟ .." ثانیه ای بعد، درست همان نقطه ای که میان ابرها می نگریستم رعد و برقی نشست. و یسبّح الرّعد بحمده .. و الملائکه من خیفته .. و یرسل الصواعق فیصیب بها من یشاء .. و هم یجادلون فی الله .. و هو شدید المحال ..
.
.
شدید المحال ..
- ۹۴/۰۳/۱۶