حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

همیشه همان ...

شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۱ ق.ظ

" همیشه همان/ اندوه همان/ تیری به جگر نشسته تا سوفار ... 

     تسلای خاطر/ همان/ مرثیه ای ساز کردن/ غم همان و غم واژه همان/ نام صاحب مرثیه دیگر ...

            همیشه همان/ شگرد همان/ شب همان و ظلمت همان/ تا چراغ/ هم چنان نماد ِامید بماند  ...

               راه همان و/ از راه ماندن همان/ تا چون به لفظ سوار رسی/ مخاطب پندارد نجات دهنده ای در راه است ... "

..

.

پ.ن.1: "در مانده از درک مرگی چنین، شورابه ی بی حاصل به پهنای رخساره بردواندن ... "

پ.ن.2: سخنران داشت از اخلاص می گفت. از زیر بار ذلّت نرفتن. از راه می گفت و از راه ماندن. حالا زمانه ای است که وقتی میگویی هیهات من الذّله می گویند سیاسی صحبت نکن! میان سخنرانی یکی اعتراض کرد که شب عاشورا باید از حسین گفت، این حرف ها یعنی چه. خوش نداشتم عتابی کنم. خصوصا در این ایام عزا. ولی مجبور شدم خاموش ش کنم. دلم از شمرهای شیک ِ زمان به هم می خورد. از حنجره های گناه آلوده. یزیدهای جامعه جامه ی بایزیدی پوشیده اند و نصیحت گوی ِ یاران حسین اند. الله اکبر. شنیدم آن روحانی نمای ِ مداهنه گوی قدرت جلوی آقایش نشسته و گفته "امام حسین هم با عمر سعد دست داد". گفته سند هم دارد. سندهایی که به چشم صالحان نمی آید و منافقان فقط آن را در می یابند. یادش رفته که همین عمر بن سعد یک روحانی نما بوده که کوفی ها بالای منبر گذاشته بودند تا حجّت شرعی ضد حسین داشته باشند. خسته ام از خط و خطوط کوفیان. این روزها آب میان گلویم می ماند. بمیرم برایت حسین. ما چه می فهمیم از غم تو ...

پ.ن.3: شعر ها از کتاب "بن بست ها و ببرهای عاشق" است ..

  • ۹۴/۰۸/۰۲
  • ح.ب

نظرات  (۷)

 لیبرال های شیک پوش ریش دار بعد از 1400 سال برای توجیه ذلت شان چه کار ها که نمیکنند


  • واقعیت سوسک زده
  • "

    از دیو و دد ملول بود و با چراغ گِرد شهر می‌گشت. در جست و جوی انسان بود. گفتند:

    نگرد که ما گشته‌ایم و آنچه می جویی یافت می‌نشود. 

    گفت: می گردم، زیرا گشتن از یافتن، زیباتر است.

    و گفت: قحطی است، نه قحطی آب و نان، که قحطی انسان. 

    برآشفتند و به کینه برخاستند و هزار تیر ملامت روانه‌اش کردند؛ که ما را مگر نمی‌بینی که منکر انسانی. 

    چشم باز کن تا انکارت از میانه برخیزد. 

    خنده زنان گفت: پیشتر که چشمهایم بسته بود، هیاهو می‌شنیدم، گمانم این بود که صدای انسان است. 

    چشم که باز کردم اما همه چیز دیدم جز انسان.

    خنجر کشیدند و کمر به قتلش بستند و گفتند: حال که ما نه انسانیم، تو بگو این انسان

    کیست که ما نمی‌شناسیمش! 

    گفت: آنکه دریا دریا می‌نوشد و هنوز تشنه است. آنکه کوه را بر دوشش می‌گذارند و خم بر

    ابرو نمی‌آورد. آنکه نه او از غم که غم از او می‌گریزد. آنکه در رزمگاه دنیا جز با خود

    نمی‌جنگد و از هر طرف که می‌رود جز او را نمی‌بیند. آنکه با قلبی شرحه شرحه تا بهشت

    می‌رقصد، آنکه خونش عشق است و قولش عشق. آنکه سرمایه‌اش حیرت است و ثروتش

    بی‌نیازی. آنکه سرش را می‌دهد، آزادگی‌اش را اما نه، آنکه در زمین نمی‌گنجد، در آسمان

    نیز. آنکه مرگش زندگی است. آنکه خدا را ...

    او هنوز می‌گفت که چراغش را شکستند و با هزار دشنه پهلویش را دریدند.

    فردا اما باز کسی خواهد آمد، کسی که از دیو و دد ملول است و انسانش آرزوست "

    عرفان نظر آهاری

    از کتاب "پیامبری ار کنار خانه ما رد شد "

    "حْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْاْ عَنْهُمْ فَإِن تَرْضَوْاْ عَنْهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ"

    قسم می‌خورند تا شما را راضی کنند. اما حتی اگر شما از آن‌ها راضی بشوید، خدا هرگز از مردمانِ ‌فاسق راضی نخواهد شد. توبه/96
    @ سید ح س ی ن

    ای مغز دار
    ای مذهب دار
    ای مغز  ِ فندوق
    ای شفتالو
    ای جیره نخور



    برو کنار بذار باد بیاد



    قلمتان مانا ان شاءالله
    گاهی فقط اینجارو دارم که بیام
    سوره ی ملک ,آیه نوزده

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی