همیشه همان ...
" همیشه همان/ اندوه همان/ تیری به جگر نشسته تا سوفار ...
تسلای خاطر/ همان/ مرثیه ای ساز کردن/ غم همان و غم واژه همان/ نام صاحب مرثیه دیگر ...
همیشه همان/ شگرد همان/ شب همان و ظلمت همان/ تا چراغ/ هم چنان نماد ِامید بماند ...
راه همان و/ از راه ماندن همان/ تا چون به لفظ سوار رسی/ مخاطب پندارد نجات دهنده ای در راه است ... "
..
.
پ.ن.1: "در مانده از درک مرگی چنین، شورابه ی بی حاصل به پهنای رخساره بردواندن ... "
پ.ن.2: سخنران داشت از اخلاص می گفت. از زیر بار ذلّت نرفتن. از راه می گفت و از راه ماندن. حالا زمانه ای است که وقتی میگویی هیهات من الذّله می گویند سیاسی صحبت نکن! میان سخنرانی یکی اعتراض کرد که شب عاشورا باید از حسین گفت، این حرف ها یعنی چه. خوش نداشتم عتابی کنم. خصوصا در این ایام عزا. ولی مجبور شدم خاموش ش کنم. دلم از شمرهای شیک ِ زمان به هم می خورد. از حنجره های گناه آلوده. یزیدهای جامعه جامه ی بایزیدی پوشیده اند و نصیحت گوی ِ یاران حسین اند. الله اکبر. شنیدم آن روحانی نمای ِ مداهنه گوی قدرت جلوی آقایش نشسته و گفته "امام حسین هم با عمر سعد دست داد". گفته سند هم دارد. سندهایی که به چشم صالحان نمی آید و منافقان فقط آن را در می یابند. یادش رفته که همین عمر بن سعد یک روحانی نما بوده که کوفی ها بالای منبر گذاشته بودند تا حجّت شرعی ضد حسین داشته باشند. خسته ام از خط و خطوط کوفیان. این روزها آب میان گلویم می ماند. بمیرم برایت حسین. ما چه می فهمیم از غم تو ...
پ.ن.3: شعر ها از کتاب "بن بست ها و ببرهای عاشق" است ..
- ۹۴/۰۸/۰۲