معنی "کناره گیری از اجتماع"، در احادیث به نحو روشنی آمده است. اینجا می نویسم بخشی از احادیث را .. :
الخلوة عن النّاس
«فَقالَ: یا رَبِّ! فَکَیْفَ أَدُومُ عَلى
ذِکْرِکَ؟ فَقالَ: بِالخَلْوَةِ عَنِ النّاسِ.»
الکتاب
157. «ثُمَّ قَفَّیْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا وَ قَفَّیْنا بِعِیسَى ابْنِ
مَرْیَمَ وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ وَ جَعَلْنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ
اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها
عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها
فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ»
158. «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا
الْحَیاةَ الدُّنْیا* ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ
أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى»
سر الاسراء، نصج1، ص: 158
الحدیث
159. قال الصادقُ- علیهالسّلام-:- «إنّ اللَّهَ- عزّوجلّ- أَوحى إلى نبىٍّ مِن
أنبیاءِ بنى إسرائیل: «إن أحببتَ أن تَلقانِى غداً فى حَظیرة القُدس، فکن فى
الدنیا وحیداً غریباً مهموماً محزوناً مستَوحِشاً من الناس؛ بمنزلة الطَیر الواحد
الّذى یطیر فى أرضِ القِفار ویأکل مِن رؤوس الأَشجار و یشرَب مِن ماء العُیون،
فإذا کان اللیلُ أوى وحدَه، ولم یأوِ مع الطیور، إستأنس بربّه واسْتوحَش مِن
الطیور.»
160. عن أبى عبداللَّه- علیهالسّلام- قال: «إن قَدَرتم أن لا تُعرَفوا، فافعَلوا.
وما علیک إن لم یُثْنِ علیک الناس؟ وما علیک أن تکون مذموماً عند الناس، إذا کنتَ
عند اللَّه محموداً؟»
161. قال امیرُالمؤمنین- علیهالسّلام-: «طوبى لِمن لزِم بیتَه، وأکَل قوتَه،
واشْتَغل بطاعة ربِّه، وبکَى على خطیئتِه! فکان مِن نفسه فىشغْل، والناسُ منه فى
راحة.»
162. عن الباقر- علیهالسّلام- قال: «لا یکون العبدُ عابداً للَّهحقَّ عبادتهِ،
حتّى ینقطعَ عن الخَلْق کلِّهم إلیه فحینئذٍ یقول: «هذا خالصٌ لى.» فیقبَلُه
بکرمه.» 163. فى
هذا الحدیث (المعراج): «یا أَحْمَدُ! وَعِزَّتی وَجَلالی، مَا أَوَّلُ عِبادَةِ
العُبّادِ وَتَوْبَتِهِمْ وَقُرْبَتِهِمْ، إِلّا الصوْمُ وَالجُوعُ وَطُولُ
الصَمْتِ، وَالانْفِرادُ مِنَ الناسِ؛ وَإِنَّ أَوَّلَ مَعصِیَةٍ یَعْمَلُهَا
العَبْدُ، شَبْعُ البَطْنِ، وَفَتْحُ اللِّسانِ بِما لا یَعْنی وَمُخالَطَةُ
المَخلُوقینَ بِأَهوآئِهِم.»
164. «یا أَحْمَدُ! لَیْسَ کُلُّ مَنْ قالَ: أَنَا احِبُّ اللَّهَ، أَحَبَّنی،
حَتّى ... یَهْرَبَ مِن المَخْلُوقینَ هَرَباً.»
165. قال الکاظمُ- علیهالسّلام- لهشام بن الحکم: «یا هشامُ! الصّبرُ على الوحدة
سر الاسراء، نصج1، ص: 160
علامةُ قوّة العقل؛ فمن عَقِلَ عن اللَّهَ،
إعتزل أهلَ الدنیا والراغبین فیها، ورغِب فیما عند اللَّه، وکان اللَّهُ أنیسَه فى
الوحشة، وصاحبه فى الوَحْدة، وغِناه فى العِیلة، ومُعِزَّه مِن غیر عشیرة.»
166. عن أبى عبداللَّه- علیهالسّلام- قال: قال له رجلٌ: «جعلتُ فِداک! رجلٌ عرَف
هذا الأمرَ، لزِم بیْتَه ولم یتعرَّفْ إلى أحدٍ من إخوانه.» قال: «کیف یتفقَّهُ
هذا فى دینه؟.» بیان
من المسائل المطروحة فى علم الأخلاق، مسألة
العزلة عن الناس. فاعلم أنّ أصل العزلة الصحیحة مقبول من الشرع المبین. وکفى فى
إثبات ذلک ما ذکرناه من الآیات والروایات؛ إذ المراد من الرهبانیّة فى آیة الحدید
هى العزلة الصحیحة من الناس الّتى تؤدّى إلى تحصیل مرضاة اللَّه تعالى؛ کما أنّ الآیة الثانیة من
سورة النجم أیضاً صریحة فى الدلالة على الإعراض عن الغافلین الذین لا یریدون إلّا
الحیاة الدنیا.
ولکن لیس المراد من العزلة الممدوحة عند الشرع،
هو الإعراض والاجتناب عن جمیع الناس حتى المؤمنین والمتّقین والعلماء الصالحین
منهم. کیف؟ وقد أمرنا اللَّه تعالى فى نفس هذا الحدیث بالتعاطف والتواصل فى اللَّه
مع المؤمنین.
والأحادیث الواردة فى الحثّ على زیارة العباد
المتّقین والعلماء الصالحین کثیرة؛ فإذا ترتّب على المخالطة والمعاشرة خیر و فائدة
کالتفقّه فى الدین وتذاکر أمر الأئمّة- علیهمالسّلام- وإحیاء علومهم والتعاطف
والتواصل فى اللَّه، فلا بأس بها، بل هى مطلوبة ممدوحة.
سر الاسراء، نصج1، ص: 162
وأمّا الأمر بالوحشة عن الناس فى الحدیث الماضى
عن أبى عبداللَّه- علیهالسّلام-، فالظّاهر أنّ المراد بالناس فى کلامه هو
عامّتهم، الّذین وصفهم اللَّه تعالى فى مواضع من کتابه العزیز بالغفلة والجهالة
والبعد عن طریق العبودیّة؛ کما أنّ ما یعدّ من أوّل المعاصى هى مخالطة المخلوقین
بأهوائهم، لا مطلق المخالطة. فتحصّل من مجموع الآیات والروایات، أنّ الخلوة عن
الناس- وهم عامّة الخلق الّذین هم فى غفلة غالباً مطلوبة؛ لأنّ المجالسة والمعاشرة
معهم فى الزائد عن الأمور الضروریّة توجب الغفلة عن ذکر اللَّه وتمنع عن الاشتغال
بکسب الفضائل والآخرة غالباً، وهى غیر مطلوبة جدّاً.
سر الاسراء ؛ ترجمهج1 ؛ ص157
خلوت گزیدن از مردم
«پیامبر- صلّى اللَّه علیه وآله وسلم- سؤال
کرد: خدایا چگونه پیوستهبه یاد تو باشم؟ فرمود: با خلوت گزیدن از مردم.»
قرآن کریم
157. «آنگاه در پى ایشان پیامبرانمان را فرستادیم و پس از آنان عیسىبنمریم را
فرستاده و انجیل را به او دادیم و در دلهاى کسانى که از او پیروى کردند، دلسوزى و
مهربانى نهادیم و رهبانیتى از پیش خودشان ساختند و ما جز طلب رضاى خدا، چیزى بر
آنان مقرر نکردیم؛ امّا آنها آنطور که باید آن را رعایت نکردند. پس آن عده از
ایشان که ایمان آوردند، پاداششان را دادیم و بسیارى از آنها از دین و مسیر مستقیم
خارج شدند.»
158. «پس از کسى که از یاد ما روى گردانیده است و جز به زندگى دنیا میل و توجّهى
ندارد، کنارهگیرى کن، این بالاترین حد دانش ایشان است، خداى تو نسبت به آنکه از
راهش خارج شده و به گمراهى افتاده و نسبت به هدایت یافتگان داناتر است.»
سر الاسراء، ترجمهج1، ص: 159
حدیث
159. امام صادق- علیهالسّلام- فرمود: «خداى بزرگ به پیامبرى از بنىاسرائیل وحى
فرمود: «اگر دوست دارى در «حظیرةالقدس» مرا ملاقات کنى، در دنیا تنها، ناشناس،
اندوهناک و از مردم ترسان باش؛ همچون پرنده تنهایى که در زمین خشک پرواز مىکند و
از نوک درختان، روزى مىخورد و از آب چشمهها مىنوشد و شب هنگام تنها و جداى از
پرندگان دیگر، در جایى پناه مىگیرد و از پرندگان دیگر هراسان، وحشت زده و تنها با
پروردگارش مأنوس است.»
160. امام صادق- علیهالسّلام- مىفرماید: «اگر توانایى شناخته نشدن (ناشناس ماندن
در بین مردم) را داشتید، ناشناس بمانید و اگر مردم تو را مدح و ستایش نکنند، چیزى
بر عهدهات نیست. چه اشکالى دارد که از نظر مردم نکوهیده به شمار آیى؛ اگر در
پیشگاه خدا پسندیده باشى؟»
161. امیرالمؤمنین- علیهالسّلام- مىفرماید: «خوشا به حال کسى که کنج خانه را
اختیار کند، از دسترنج خود روزى بخورد، به اطاعت پروردگارش مشغول باشد و بر
اشتباهات خود بگرید. به رسیدگى به نفس خود مشغول باشد و دیگران از دست او در امان
و آسایش باشند.»
162. امام باقر- علیهالسّلام- مىفرماید: «بنده به معنى حقیقى، عابد پروردگار
نیست تا اینکه از همه مردم ببرد و کناره گیرد، در این حال است که خداوند
مىفرماید: این بنده خالص من است و او را به کرم و بزرگواریش مىپذیرد.»
163. در همین حدیث معراج آمده است: «اولین عبادت بندگان و نخستین توبه و مایه
تقرّبشان چیزى جز روزه، گرسنگى، صمت پیوسته و کنارهگیرى از مردم نبوده است و
اولین گناهى که بنده انجام داده است، هوسرانى در معاشرت با مردم است.»
164. «اى احمد! این گونه نیست که هر کس گفت خدا را دوست دارم مرا دوست داشته باشد؛
مگر اینکه جدّاً از مردم بگریزد.»
165. امام کاظم- علیهالسّلام- به هشام بن حکم فرمود: «اى هشام صبر بر تنهایى
سر الاسراء، ترجمهج1، ص: 161
نشانه قوت عقل است، هر کس به خداوند بیندیشد،
از اهل دنیا و طالبان آن کناره مىگیرد و به آنچه نزد خداست دل مىبندد و خداوند
همدم او در هنگام ترس و تنهایى و دارایى او در تنگدستى و عزّتش در بىکس و کارى
مىشود.»
166. مردى به امام صادق- علیهالسّلام- عرض کرد: فدایت شوم، کسى که این امر را
شناخت (و با توحید و ولایت آشنا شد)، پس خانه نشینى اختیار کرد و با هیچکدام از
برادرانش باب آشنایى نگشود (تکلیفش چیست؟) امام- علیهالسّلام- فرمود: «چنین شخصى
چگونه به تکالیف دینى خود آگاه مىشود؟»
بیان
از مسائلى که در علم اخلاق مطرح است مسأله
کنارهگیرى از مردم است. اصل کنارهگیرى به نحو صحیح، از نظر دین مقدّس اسلام
پذیرفته شده است و براى اثبات آن، آیات و روایاتى که ذکر شد، کافى است؛ زیرا مقصود
از رهبانیت در سوره حدید، کنارهگیرى از مردم به نحو صحیح است؛ به گونهاى که به
کسب خشنودى پروردگار بینجامد، چنانکه آیه دوم سوره نجم به روشنى بر کنارهگیرى از
بى خبرانى که جز زندگى دنیا چیز دیگرى را نمىخواهند، دلالت مىکند.
امّا مقصود از تنهایى مورد پسند دین،
کنارهگیرى و دورى یکسره از تمام مردم حتى افراد مؤمن و پرهیزگار، دانشمندان و
صالحان نیست، چرا که در همین حدیث، خداوند ما را به همدلى و ارتباط فىاللَّه با
مؤمنان امر فرموده است و روایاتى که به دیدار بندگان پرهیزکار و دانشمندان صالح
ترغیب مىکند، بسیار است. بنابراین اگر آمیزش و رفت و آمد با مردم داراى فوایدى
مثل: یاد گرفتن احکام دین، یادآورى ولایت امامان- علیهمالسّلام- و تجدید عهد با
ایشان، زنده نگهداشتن علوم و همدلى و ارتباط در راه خدا باشد، نه تنها اشکال ندارد،
بلکه پسندیده نیز هست.
سر الاسراء، ترجمهج1، ص: 163
مقصود از مردم که در حدیث امام صادق-
علیهالسّلام- به هراس و گریز از آنان سفارش شده است، عامّه مردم هستند که در قرآن
شریف به غفلت، نادانى و دورى از مسیر عبودیت پروردگار توصیف شدهاند. از همین رو
آنچه به عنوان اولین گناهان یا منشأ و سرلوحه گناهان نامیده شده، صرف آمیزش با
مردم نیست؛ بلکه هوسرانى در معاشرت با مردم یا مجالست با آنان بر طبق هواى نفس
ایشان است. از مجموع آیات و روایات چنین برداشت مىشود که کنارهگیرى از مردم که
عامه مردم و غالباً بى خبرانند مطلوب و پسندیده است؛ زیرا همنشینى و رفت و آمد با
آنان، بیش از حدّ ضرورت، موجب غفلت از یاد خدا شده و انسان را از کسب فضائل و امور
آخرتى باز مىدارد و این امرى بسیار مذموم و ناپسند است.