حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

Love and Squalor ..

دوشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۷، ۱۲:۳۸ ب.ظ

گاهی در ذهنم بوده است این مدّت که اگر به طرز معجزه آسایی روی صندلی "دورهمی" مهران مدیری نشستم و از عشق پرسیدند چه میتوانم گفت. شاید شبیه ترین احساسی که داشته ام به آن، حس آن پرچم زردی است که کشتی ها در گذشته وقتی خدمه شان به وبا دچار می شد برمی افراشتند. که نه کسی نزدیک آن ها شود و نه تماسی بگیرد. آن ها حق نداشتند در بندرها پهلو بگیرند یا بار خود را تهی سازند. یک احساس تعلیق مطلق تا مرگ. نمی دانم! شاید هم شعری می خواندم از سیّد که "باید از دل استفاده ی بهینه کرد/ عشق کجاست!؟ .. "  ...

.

.

  • ۹۷/۰۴/۱۱
  • ح.ب

نظرات  (۷)

  • واقعیت سوسک زده
  • احتمال اینکه یک بار یه پست خوشحال بنویسید هست واقعا ؟!
    ای بابا :/
    کاش بیش‌تر بنویسید...
    .
    سرایی را که صاحب نیست ویرانی ست معمارش
    دل بی عشق می‌گردد خراب آهسته آهسته ...
    اگر مردانِ راه سنگ ها را می شکنند، 
    سنگ ها هنوز سنگ باقی می مانند
    اما عشق مرا شکست و شکافت !
    با این وجود هنوز زنده ام 
    تا ماجرای خویش بازگویم
    به عشق اعتقاد دارم 
    اونم فقط مادر به فرزند!!
     همین و بس!
  • غریب آشنا
  • عالی بود.بی صبرانه منتظر پست های بیشترتان هستیم
    دلم اهل کجا آباد دنیاست
    سکوتم برترین فریاددنیاست
    من وتنهایی ویک بیستون عشق
    دلم شیرین ترین فرهاد دنیاست

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی