About Me ...
يكشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۱۹ ب.ظ
شعر نقاش شهریار سراسر تعابیری است که اگر روزی می خواستم در مورد خودم بنویسم تک تک آن ها وصف الحالِ لحظه بود ..،
- نقش یک نبوغ ناکام.
- من در شب یک غارِ هراس انگیزم ..
- در سایه ی روشن شکوه و اندوه!
- رنگ بهاری که جوانان آن را، از پشت در و شیشه ی زندان دیدند ..
- یک ماه که از هلال خود تا به محاق، یک چشم به هم زدن رهایی از ابر نداشت!
- یک نقش که در سینه ی نقّاشش مرد ..
- یک راز که ناخوانده به گورش کردند
- یک لاله ی وحشی که به چشم شهلا، یک چهره ز خود در آب و آیینه ندید ..
- یک چشمه که در منگنه ی صخره ی کوه، یک عمر به اختناق در خود پیچید، یک راهِ نفس رهاندن از صخره نداشت!
- یک نادره معمار که هر طرحی ریخت، تا خواست بنا کند خرابش کردند!
- ...
- ۹۸/۰۵/۰۶