حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی

About Me ...

يكشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۱۹ ب.ظ

شعر نقاش شهریار سراسر تعابیری است که اگر روزی می خواستم در مورد خودم بنویسم تک تک آن ها وصف الحالِ لحظه بود ..، 

  • نقش یک نبوغ ناکام.
  • من در شب یک غارِ هراس انگیزم ..
  • در سایه ی روشن شکوه و اندوه!
  • رنگ بهاری که جوانان آن را، از پشت در و شیشه ی زندان دیدند ..
  • یک ماه که از هلال خود تا به محاق، یک چشم به هم زدن رهایی از ابر نداشت!
  • یک نقش که در سینه ی نقّاشش مرد ..
  • یک راز که ناخوانده به گورش کردند
  • یک لاله ی وحشی که به چشم شهلا، یک چهره ز خود در آب و آیینه ندید ..
  • یک چشمه که در منگنه ی صخره ی کوه، یک عمر به اختناق در خود پیچید، یک راهِ نفس رهاندن از صخره نداشت!
  • یک نادره معمار که هر طرحی ریخت، تا خواست بنا کند خرابش کردند!
  • ...
  • ۹۸/۰۵/۰۶
  • ح.ب