حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

حبذا ...

از مقامات تبتّل تا فنا .. پلّه پلّه تا ملاقات خدا ..

مشخصات بلاگ
حبذا ...

لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلّاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی اذقنی طعم عفوک یوم لا
بنون و لا مال هنالک ینفع
...

بایگانی


والله که من بزرگی را تنها در بندگی می بینم ...

اینست که مدت هاست هیبت هیچ کس نمی گیردم مگر آنکه خداترس باشد .. و مدت هاست که اگر کسی مرا "خود بزرگ بین" خطاب کند، دلم برایش می سوزد .. چون از قلّت زاد ِ عبادت خودم باخبرم .. و مدت هاست که عادت ندارم از خودم دفاع کنم .. از توضیح دادن بدم می آید .. اگر هم کسی نفرت را جای مهربانی انتخاب می کند، وبال خودش ست ...

.

.

دریای فراوان نشود تیره به سنگ

عارف که برنجد تُنُک آب ست هنوز ...

.

.

پ.ن: شب به اتفاق بچه های انجمن اسلامی عازم مشهد مقدس هستیم ... بعد از سالها .. قرار ندارم .. جای محمد و وحید هم ان شاء الله زیارت خواهم کرد ...

.

.

  • ح.ب

" از برکات عید فطر در ایران، دیدن ماه ست ... "

...

کم دیده ست تاریخ دست هایی ازین دست را

رحم الله عمی العبّاس ..

..

.



  • ح.ب

حقیقت آنست که درونم می جوشد ... مثل شهری که به روی گسل ِ زلزله هاست ...

..

.

  • ح.ب

می گفت روی سنگ قبرم دوست دارم این بیت از بیدل را بنویسم که :

" وحشی ِ دشت ِ معاصی را .. چند روزی پر دهید .. تا کجا خواهد رمید؟. آخر شکار  ِ رحمت ست .. "

.

.

اللهم ارحمنی و تب علیّ ... انک انت الغفور الودود الرحیم ..


  • ح.ب

حالا نه از تاک نشانی ست و نه از تاک نشان ..

.

.

پ.ن: ربّ انی اعوذ بک من شرّ نفسی ...

  • ح.ب

اما میان این هیاهوها، باید برایت بگویم که اگر از زلزله ی آذربایجان بیش از کشتار میانمار دلت به درد آمد، شبهه ست در اسلام  َت ... در انسانیت ات .. و حتی در احساست ..

.

.

جوان به حادثه ای پیر می شود گاهی ...

  • ح.ب

افطار روزه دار حقیقی نه مثل ما ست ...

..

.


  • ح.ب

دیروز توی خواب، کسی بیدارم کرد .. با نهیب .. که "پاشو .. پاشو شکر خدا رو بکن .. وضو بگیر .. نمازی بخوان .. بگو الحمدلله .." بعد یک بیت شعری خواند که حالا هرچه تلاش می کنم یادم نمی آید، ولی مضمونش این بود که کسی که به روز نعمت و باران، شکر نگوید، حقش هست که به روز عسرت به کویر خشک در ماند .. بی یار و یاور ...

.

.



  • ح.ب

سحر بیست و سوم را به کهف الشهدا نشسته ام ...

میان غم و بغض ملایمی که یک سرش مال نوحه ست و سر دیگرش مال خودم .. 

.

.

ای که دستت می رسد کاری بکن ...



  • ح.ب

1.

میگه : " چطور تو تمام کشورهای عربی دیگه، شما اسم اعتراضات رو می ذارین بیداری اسلامی ولی تو سوریه اسمش میشه گروهک های تروریست !؟! این تناقض واضح نیست؟! " ... 

میگم : " چطور القاعده همه جای دنیا میشه تروریست، به سوریه که می رسه میشه جنبش مردمی آزادی خواه!؟ .. این تناقض، اسمش وقاحت نیست؟! ... "

.

.

2.

من حکومت سکولار سوریه را درست نمی دانم. و تنها نقطه مثبت آن را، موضعش در مقابل قضیه ی رژیم صهیونیستی می بینم ... و جالب اینجاست، که  تنها و تنها به خاطر همین یک نکته ی مثبت دارد این فشارها را تحمل می کند ...

.

3. :

ترکیه این میان، عجیب یادآور دولت خائن عثمانی ست ..

ببین آقای اردوغان، آن اسلامی که دست مستکبر را می بوسد، لایق شیشکی ست ...

..

.

4. :

کجایی آقای امیرخانی، که از روی جهالت و نادانی محض، گفتی تبلور جمهوری اسلامی ممکن است در ترکیه نمود پیدا کند .. کجایی که کفر از شرم یار من، مسلمان وار می آید ؟! ...

.

.


  • ح.ب